2013/09/26

#1378



بنده رو به غلامی قبول می‌کنی دخترم؟!



به میمنت و مبارکی ---»» این‌ها را بخوانید
 
باباهه: دخترم، چقدر بزرگ شدی. چقدر خانم شدی. دوستت دارم عزیزم.
دخترش: مرسی پدرم که این‌همه برام زحمت کشیدی تا به اینجا برسم. منم خیلی دوستت دارم.
باباهه: هر کاری کردم وظیفه‌ی پدری‌م بود عزیزم. هزار ماشالا خیلی رعنا شدی.
دخترش: تو همیشه منو تحسین کردی پدرم. ازت ممنونم.
باباهه: عزیزم، به این فکر می‌کنم که کاش زودتر بری سر خونه زندگی‌ت و سر و سامون بگیری.
دخترش: تا خدا چی قسمت کنه پدرم.
باباهه: منو به غلامی قبول می‌کنی دخترم؟
دخترش: چه حرفیه پدرم، من همیشه کنیزی‌تو می‌کنم.
باباهه: نه عزیزم، شما تو خونه خانمی کن، سروری کن.
دخترش: خجالتم میدی پدرم.
باباهه: خواستم با خانواده بیام خدمت‌تون دیدم خانواده خودمم.
دخترش: هه هه هه هه.
باباهه: هر بار که این گل خنده رو روی لبای تو می‌بینم دلم هرّی می‌ریزه پائین.
دخترش: عزیزمی پدرم.
باباهه: بیا این حلقه رو از من قبول کن دخترم.
دخترش: واااای بابا، اصلاً انتظار نداشتم، غافلگیرم کردی، دستت درد نکنه.
باباهه: قابل تو رو نداره عزیزم، حالا اوووه، مونده تا بریم طلا فروشی واسه خودت گوش‌واره و گردن‌بند انتخاب کنی، یه حلقه هم تو واسه من بگیری.
دخترش: تو واقعاً بهترین بابای دنیائی. بذار ببوسمت.
باباهه: اومممم، عزیزممممم، مااااچ، ملچچچ، مولوچچچ.
دخترش: اومممم پدرم، مااااچ، ملچچچ، مولوچچچ.
باباهه: پس بگیم «آقا» زودتر بیاد.
دخترش: واسه خواستگاری؟
باباهه: هه هه هه، خیلی بامزه بود عزیزم، نه برای عقد.
دخترش: وااای پدرم، تو حتی به عقد منم فکر کردی؟
باباهه: من به همه چیه تو فکر کردم عزیزم. بذار برم درو وا کنم مثل اینکه آقا اومد.
دخترش: وااای پدرم، تو منو غافلگیر کردی.
آقا: عروس خانم دوشیزه‌ی محترمه‌ی مکرمه. آیا بنده وکیلم؟
دختر: با اجازه‌ی بزرگترا، پدرم، مادرم، خان داداشم، بعــــله.
جمع: لی لی لی لی لی لی لی لی ...
آقا: خانواده‌ی عروس خانم تشریف بیارن لطفاً.
دختر: ماااچ، مرسی پدرم. ماااچ ماااچ، مرسی مادرم. ماااچ، مرسی خان داداش.
آقا: خانواده‌ی شاه داماد هم تشریف بیارن.
دختر: ماااچ، مرسی پدرم. ماااچ ماااچ، مرسی مادرم. ماااچ، مرسی خان داداش... ئه! چه‌جوری شد؟ داریم بازی می‌کنیم؟ بابااااا؟ ماماااان؟ خان داداااش؟ اینجا چه خبره؟؟؟
آقا: شما به عقد دائم باباتون دراومدین، مبارکه انشالله.
دختر: باباااااااااا؟؟؟؟
باباهه: بابا و زهر مار! برو یه چیزی واسه شام درست کن گشنمونه. رختامم اتو نداره. زنیکه گیس بریده. نیومده خونه بخت دم درآورده.
دختر: بابااااااااا؟؟؟
باباهه: می‌زنم شل و پلت می‌کنما!