2012/08/24

#1200

موسوی طوریش بشه ، فیس بوک قیامت میشه !


متأسفانه میرحسین موسوی دچار عارضه قلبی شد و این موضوع ظرف نیم ساعت باعث ورود جنبش سبز به فاز جدیدی به نام «راستی ما هم یک جنبشی داشتیم» گردید . در این فاز جدید فقط طی بیست و چهار ساعت گذشته میلیونها نفر با تجمع گسترده در «فیس بوک» که از 25 خرداد 88 به اینطرف بی‌سابقه بود ضربات عظیمی به جمهوری اسلامی و سران آن وارد آوردند که اوج این ضربات جائی بود که عکس‌های پروفایل‌های فیس بوک به عکس میرحسین موسوی تغییر پیدا کرد . البته تمام ناظران همچنان معتقدند که این اتفاق مهم هنوز تا رسیدن به آن فازی از جنبش که عکس پروفایل‌ها به تصاویر سیب و استیو جابز تا چهلم آن مرحوم تغییر پیدا کرده بود فاصله زیادی دارد لیکن نظام برای سرکوب جنبش واقعاً پیش‌بینی همه جا را کرده بود جز اینکه موسوی سکته بکند .

بر این اساس و حسب موج میلیونی حرکت جنبش در فیس بوک ، 83% از افرادی که تا همین دیروز درباره کشتارهای دهه شصت از موسوی یک عالمه سوال داشتند با پیوستن به 77% از کسانی که علاوه بر سوال از موسوی فحش هم بهش می‌دادند از طریق استتوس موفق به اثبات این شدند که قلب موسوی از حصر خارج شده ، 74% از اصلاح طلب‌ها از طریق کامنت موفق به حذف چهارصد نفر از لیست دوستانشان و کشف توطئه سازمان مجاهدین در انتشار اینگونه خبرها و مربوط کردن این موضوع با نشست غیر متعهدها در تهران و گرفتن تعهد کتبی از بان گی مون برای آزاد کردن زندانیان گردیدند ، 69% تئوریسین‌های جنبش از طریق لایک زدن به عکس‌ها موفق به برپائی تجمعات وسیعی در مقابل محل بستری موسوی شدند ، 94% ناظران از طریق چت فیس بوک موفق به مخالفت با طرح تجمع مقابل بیمارستان گردیدند و 32% از فعالین شدید تمام انواع جنبش‌های فیس بوکی اعم از سبز ، زنان ، دانشجوئی و غیره ، ده ساعت بعد از ماجرا گفتند تو رو خدا یکی به ما بگه چی شده ؟

به همین مناسبت پنج طرح موفق دیگر نیز از طریق مسیج‌های فیس بوک بدست ما رسید که واقعاً چون فیس بوک دیگر جا نداشت اینجا منتشر می‌کنیم :
  1. در این شرایط زهرا رهنورد را فراموش نکنیم و دو روز هم عکس او را بگذاریم بجای عکس فیس بوکمان .
  2. در این شرایط کروبی را تنها نگذاریم و بگردیم ببینیم اگر در شش ماه گذشته کسالتی چیزی داشته آنرا هم در فیس بوک منتشر کنیم .
  3. امشب ساعت ده چراغ فیس بوکمان را سه دقیقه خاموش و سکوت اعتراضی کنیم .
  4. با کپی پیست اتفاقات فیس بوک در گوگل پلاس باعث پیشرفت موج جنبش در عرصه‌های دیگر بشویم .
  5. میرحسین را تنها نگذاریم و همگی برویم سکته کنیم !

2012/08/15

#1196

شفاف سازی مادر رئیس جمهور سیرالئون !

.

2012/08/10

.....

و حالا عزای مرگ پدر ...


ما برای خداحافظی از خانواده‌هایمان هیچ فرصتی نداشتیم . در این جنگ نابرابر که بیکباره به خانه و محل کارمان هجوم می‌آوردند ، می‌زدند و می‌بستند و می‌گرفتند و می‌بردند ، آنهائی که مثل من توانستند که گرفتار نشوند ، فرصت زیادی برای وداع با عزیزانشان نداشتند . بیچاره آنهائی که وقتی به گوشه‌ای از خاکی که مال آنها نبود افتادند هم دیگر نشد که عزیزانشان را دیده باشند . و از اینها ، بیچاره‌تر آنهائی که در همین خاک غریب خبر مرگ عزیزشان را بهشان دادند . بیچاره علیرضا رضائی که بی خداحافظی آخر خبر مرگ پدر را در خاک غریب گرفت ...

من اینجا شیون و فغان نمی‌کنم . پیش خودم شاید که به پهنای صورت اشک بریزم ولی اینجا هیچ زاری نمی‌کنم . نه مخاطبم هرگز جز این از من دیده و عادت ندارد و نمی‌خواهد که ببیند و نه با زاری‌هایم دل آن کسی که فرصت بودن آخر در کنار پدر را از من گرفت شاد می‌کنم . در این جنگ من حتی در بدترین مصیبت‌هائی که همه‌مان داشته‌ایم هم طنز نوشته‌ام . اگرچه حالا برای اولین بار با خودم فکر می‌کنم که چقدر بد است که آدم طنزنویس باشد و شخصاً عزادار بشود . اینقدر که دیگران هیچ مصیبتی را برای تو باور نمی‌کنند خودت هم باورت می‌شود که تو هیچوقت نباید عزادار بشوی . من مطمئنم که طنزنویسها خیلی از مصیبت‌ها را برای خودشان نگه داشته‌اند و در همان حال دیگران را خندانده‌اند . اینبار خیلی سخت است ولی من هم این عزا را برای خودم نگه می‌دارم و دوباره هیچکس هیچ چیزی غیر از همان که از من در ذهنش دارد نخواهد دید ...

من سیاه نخواهم پوشید ، صورتم را حتماً اصلاح می‌کنم و خیلی زودتر از زود دوباره به کارم ادامه می‌دهم . برای کسی که زبان حرف زدنش طنز است خیلی سخت خواهد بود ولی من کمترین تردیدی ندارم که پدر منرا اینطور خیلی بیشتر دوست خواهد داشت همانطوری که هر زمان که از پس کارهای سخت برمی‌آمدم بمن افتخار می‌کرد . از همان پدر یاد گرفتم شیون و واویلا نکردن را در بدترین مصیبت‌ها . و تزئین کردن صورت را با لبخند در همان مصیبت‌ها . بمن گفتند که پدر راحت رفت ، آرام رفت و با لبخند رفت . من خوشی او را خراب نمی‌کنم ...

2012/08/05

#1195

درست روزی که احمدی نژاد را با هلیکوپتر بردند بهارستان ...


چه تصادفی ! امروز درست سه سال بعد از اینکه احمدی نژاد برای انجام مراسم تحلیفش در «خانه ملت ایران» ناچار شد مسیر را با هلیکوپتر طی بکند حمید سوریان در المپیک طلا گرفت . آنهم بعد از چهل سال . چهل سالی که در هیچ جای آن کسی «مجبور» نشده بود یک مسافت نیم ساعته را از «ترس ملت» با هلیکوپتر طی بکند . کسی که با عزادار کردن من و رفقایم که حدود دو ماه بود که بی‌وقفه در خیابان‌ها بودیم خودش را به تحلیف رساند و همین مرد طلائی امشب ایران که در حالت عادی باید به وجودش افتخار کنیم و سر تا پایش را طلا بگیریم ، کمی بعد بدون اینکه چیزی را دیده باشد یا خواسته باشد که دیده باشد خودش را دوان دوان به دفتر آن جناب رساند و مدال جهانی‌اش را به «نوکر ملت ایران» تقدیم کرد ...

به این فکر می‌کنم که اگر بجای رفقای ما ، همین حمید سوریان اگر یک صدم همین اتفاقات برایش می‌افتاد تا حالا دنیا را از سر و صدای خودش کر کرده بود . الآن هم حتماً -کما اینکه هر بار هم اتفاق افتاده- در یک کشوری تقاضای پناهندگی داده بود و سرگردان بود . و اگر می‌پرسیدی هم شک نکن که می‌گفت آمده است تا «بخاطر ملت ایران» دست به افشاگری بزند کما اینکه پیش از او همین کرده‌اند ...

ما ملتی هستیم که باید حتماً خوشحال بشویم . فرقی ندارد که چطوری خوشحال می‌شویم ؛ حتی وقتی که احمدی نژاد به خر رهبر بگوید یابو ما باز هم باید خوشحال بشویم . خوشحالی حق ما است و ما به هر قیمت ممکن باید خوشحال باشیم . حتی اگر فردای همان روزی باشد که رفقایمان که از زندان به مرخصی آمده بودند به اوین برگشتند ، ما در هر صورت باید خوشحال باشیم . حتی وقتی از همان رفقا فقط برای دو روز مرخصی حدود یک میلیارد وثیقه بگیرند هم ما درست در همان لحظه خوشحالیم ...

نه ! ما باید با این تشویق‌ها او را کم کم به سمت خودمان بکشیم ! برو بابا که حالم بهم می‌خورد از تمام تشویق‌هائی که در اینهمه سال و هر بار با رنگی و شکلی از اصلاحات بگیر و تا فلان برای کشاندن متعلقین و وابستگان نظام به این سمت کردید و تهش شد اینکه طرف از «وحشت» همان متعلقین و وابستگان یواشکی برود دماوند رأی بدهد و بعد که لو رفت هزار جور دلیل بیاورد ...

نه ! او برای «ایران» افتخار آورده ! مگر آن یکی مدال جهانی که دو دستی تقدیم به قاتل ملت کرد برای ژاپن آورده بود ؟ اگر برای ملت ایران است پس منهم بعنوان یکی از همین ملت ایران می‌گویم که غلط می‌کند سهم منرا به قاتل رفقایم پیشکش بکند . من بدون تردید بخاطر هر فتحی که بجای «ایران» جمهوری اسلامی را بالا ببرد ناراحتم . اگر اینطوری است پس شما چرا ما بخاطر فتوحات دلیر مردانمان در جنوب لبنان خوشحالی نمی‌کنید ؟

و من امروز واقعاً خوشحالم که بجای حمید سوریان به محمدرضا شریفی نیا ، مسعود دهنمکی ، ابوالقاسم طالبی ، فرج الله سلحشور و حتی الناز شاکر دوست مدالی نداده‌اند . وگرنه ما الآن باید بخاطر اینها هم خوشحال می‌بودیم !

2012/08/02

#1194

زندگی و شرح سردار دکتر حسن فیروزآبادی !

.