2012/07/31

#1192

به عباس گفت مادرش روزی ؛ که نترس بلند بده ... !


از آنجا که امیر الماس فخرآور (دکترای کاردانی اتاق عمل صادره از حوزه یک ارومیه) با بریدن قسمتی از فایل صوتی گفتگوی تلفنی احمد باطبی با یک بازجوی اوین و چسباندن الباقی آن به هم پرده از جنایات احمد و همکاری او با وزارت اطلاعات و لو دادن نود و هشت درصد از فعالین دانشجوئی و قتل و سرقت مسلحانه‌ی او برداشت (تمام این کارها را تنهائی کرد) ، لذا ما مقداری وقت برای تلف کردن داشتیم که بجای اینکه برویم دستشوئی تصمیم گرفتیم با این یارو مصاحبه‌ای بکنیم که اینجا می‌آید . توضیحاً اینکه تهش نتیجه گرفتیم که اگر رفته بودیم دستشوئی خیلی بهتر وقتمان را تلف کرده بودیم .

ما : لطفاً بدون اینکه سقف بیاید پائین خودتان را معرفی کنید .
یارو : من دکتر عباس فخرآور پسر گستاخ ایران هستم که بلافاصله پس از تولد توسط رژیم شناسائی و برایم حکم تیر صادر نمودند . من موقعی که شش ساله بودم دبیرکل جنبش کودکستانی ایران شدم که به همین دلیل سالها در زندان بودم و همینطور که در زندان بزرگ می‌شدم دبیرکل جنبش یار دبستانی ، یار راهنمائی و یار دبیرستانی هم شدم تا اینکه دبیرکل جنبش دانشجوئی ایران شدم و در زندان دوباره به زندان افتادم .

ما : چرا در تمام کره زمین هیچکسی غیر از خودت ادعاهائی که می‌کنی را تائید نمی‌کند بلکه دقیقاً برعکس هم هست ؟
یارو : برای اینکه اینها همه‌شان بر خلاف من مزدور و جاسوس جمهوری اسلامی هستند و احمد باطبی از وزارت اطلاعات پول می‌گیرد تا منرا بفروشد ولی من همانطوری که در یک پیام ویدئوئی که برای ننه‌ام پر کردم گفتم ، واقعاً از طناب دار هیچ ترسی ندارم و مامانم هم نباید وقتی منرا بالا کشیدند ناراحت بشود .

ما : دقیقاً به چه دلیلی باید برای تو حکم تیر صادر بکنند یا تو را دار بزنند . اصولاً ضرر تو برای جمهوری اسلامی مشخصاً چیه ؟
یارو : خب جمهوری اسلامی از من وحشت دارد . شما ببینید ، همین جمهوری اسلامی که به احمد پول می‌دهد تا حالا حداقل صدتا برنامه تلویزیونی برای خراب کردن او ساخته که اتفاقاً منهم صدتا برنامه برای همین کار برای او ساخته‌ام ولی تا حالا حتی رادیو خنده شعبه یافت آباد هم تا حالا حاضر نشده تو بگو ده ثانیه درباره من حرف بزند . اینها همه‌اش نشان می‌دهد که اینها چقدر از من وحشت دارند ولی به احمد پول می‌دهند .

ما : تو تا همین پریروز تنها چیزی که در کارنامه‌ات داشتی چندتا عکس با همین احمد بود که زرت و زرت همه جا منتشر می‌کردی . حالا کاری نداریم که تو با این له له «ترو خدا منرا ببینید» اصولاً اگر حتی یک سابقه دیگر هم داشتی تا حالا سیصد دفعه نشان داده بودی . خاله‌ها خوبن ؟
یارو : اتفاقاً دیروز سناتور مک کین هم به خاله‌ها تلفن زد و همینرا پرسید . چندتا سناتور دیگر در کنگره امریکا هم نگران خاله‌های من هستند . آنها هم می‌خواهند مخفیانه از کشور خارج بشوند فقط من می‌ترسم رئیس جمهور مریخ عین من بیاید دوبی دنبالشان و کپی پاسپورتشان هم عین من یکدفعه زرتی بیفتد دست احمد و آنرا منتشر بکند . به همین دلیل احمد حتماً از وزارت اطلاعات پول می‌گیرد .

ما : شماها ظاهراً بطور خانوادگی آدمهای قهرمان پروری هستید . یک برادر هم داری که همین پیارسال در پاریس گفت می‌خواهم برای نجات کشور «فردا» برگردم ایران(نگو نه می‌زنم شل و پلت می‌کنم ها ؛ خودم آنجا بودم) . بعد گفتی جمهوری اسلامی برادرت را در پاریس دزدیده است و با هواپیما برده ایران . عمه‌ها هم خوبن ؟
یارو : بله بله ، اتفاقاً چندتا سناتور امریکائی دیگر هم پریروز نگران عمه‌های من که اسم یکی‌شان رامین عسگرد است بودند . برادر من وقتی بسرقت رفت از طریق موبایلی که در خشتکش جاسازی کرده بود بمن زنگ زد و من صدای مهماندار هواپیما را شنیدم که می‌گفت «ولکام تو ایران ایر» و من فوری متوجه شدم که او را دزدیده‌اند . البته بعد از دزدیده شدن تا همین الآن دیگر هیچ خبری از این جوان ناکام نیست . شما هم سعی کنید یادتان برود .

ما : چرا یک قسمت از فایل صوتی گفتگوی احمد با بازجویش را بریدی ؟
یارو : من نبریدم بلکه احمد بعداً تلفن زد به وزارت اطلاعات و یک قسمت به آن اضافه کرد . البته احمد برای هر حرفی که می‌زند آنقدر سند و مدرک رو می‌کند که آدم فوری متوجه می‌شود که او دارد از وزارت اطلاعات پول می‌گیرد . یک قلم مثلاً وقتی احمد از ایران خارج شد سیصد هزارتا رسانه با او مصاحبه کردند ولی وقتی من از ایران خارج شدم فقط سی‌تا سناتور امریکائی و بیست‌تا رئیس جمهور آمدند دوبی استقبال من چون وزارت اطلاعات اصلاً بمن پول برای مصاحبه با رسانه‌ها نمی‌داد .

ما : از آن دختری که بدلیل تجاوز بهش تو را از کاردانی اتاق عمل ارومیه بیرون کردند چه خبر ؟
یارو : این اتهامات را وزارت اطلاعات بمن می‌زند . من فقط او را بردم در اتاق و بهش عمل کردم . وزارت اطلاعات هم از احمد پول می‌گیرد !