2011/08/31

#1022

روزی که ریـد بر تو کشور همسایه !

.

از آنجا کارشناس محترم کشور دوست ، برادر و همسایه افغانستان ناگهان نظام را کلاً یه تیکه در شبکه خبر گل افشون کرد لذا ما جهت پرهیز از تکرار اینگونه فجایع راه حلهای خودمان را ارائه می‌نمائیم :

از این به بعد در هنگام دعوت کارشناس (هر کی که باشد از هر جائی که باشد ، تو بگو خود حسن نصرالله مکان‌کش) به جهت اینکه شکر خدا جمهوری اسلامی از لحاظ مقبولیت به جائی رسیده که گفتن هیچ حرفی از هیچ کسی هیچ بعید نیست لذا :

  1. عینهو فوتبال مصاحبه را با هفت هشت ثانیه تأخیر پخش کنید . تا یک نفر لخت و پتی خواست نشان بدهد ... نه ببخشید ، تا یارو آفتابه را گرفت دستش ناگهان طبق روال بدلیل مشکلات ماهواره بطور اتوماتیک صحنه‌های گل اول بازی در دقیقه‌ی دوم سی دفعه پخش بشود تا مشکل آفتابه‌ی ماهواره کاملاً رفع بشود .
  2. پخش موسیقی اصیل لـُری فراموش نشود . این رسم البته برای اولین بار بیست سال پیش در جلسه پرسش و پاسخ مردم و مسئولین در تلویزیون باب شد و بر خلاف تصور همگان نشانه‌ی اهمیت بالای اقلیتهای قومی و دینی از نظر صدا سیما است (نظر بقیه‌ی جاها را نمی‌دانیم) . تا طرف آفتابه را گرفت بالا فوری ده دقیقه موسیقی اصیل لری بطور خودکار پخش بشود مگر اینکه یارو یبوست داشته باشد کارش بیشتر طول بکشد که در اینصورت از موسیقی اصیل کردی هم می‌شود استفاده کرد .
  3. پخش صحنه‌هائی از فجایع و مصیبتهای ملت مظلوم همانجائی که کارشناس محترمش ناگهان وسط برنامه تنگش گرفته است . در هنگام پخش تصاویر صدای کارشناس قطع و مجری دائم می‌گوید : الو ؟ ... الو الو ؟ ... الو ؟ ... چند دقیقه بعد از پخش صحنه‌های فجایع که همه جای دنیا جز جمهوری اسلامی در آن دست داشته‌اند ، در صورت حالی شدن کارشناس محترم دوست و برادر ، صدا و تصویر نامبرده دوباره برمی‌گردد و اصلاً یک سوال دیگری از ایشان پرسیده می‌شود که کلاً هیچ ربطی به موضوع بحث ندارد .
  4. ناگهان برق بطور سراسری در تمام کشور برود . در این مدت کارشناس محترم دوست و برادر همینجوری برای در و دیوار دارد حرف می‌زند هیچکی هم نمی‌شنود و همکاران واحد پخش هم می‌توانند بطرز فجیعی به ریش کارشناس برنامه بخندند و کارشناس محترم هم می‌تواند در این فاصله تلفنی که از وزارت اطلاعات بهش شده را جواب بدهد که وقتی برق سراسری آمد یارو کاملاً توجیه شده باشد که حواسش باشد که دارد در تلویزیون آزادترین کشور جهان دارد حرف می‌زند .
  5. شوشول ! اینکار از همه راحتتر است . به محض اینکه کارشناس دوست و برادر به قصد بیرون روی گفت جمهوری اسلامی عین یک غده‌ی سرطانی در منطقه است مجری بگوید چی ؟ ماشین لباسشوئی رو خودت روشن می‌کنی ؟ نه ، نه ، این کار خوبی نیست ، و در ادامه بگوید : این بود گفتگوی زنده و مستقیم ما با کارشناسی که الآن تقریباً مرده و کجکی محسوب می‌شود !

2011/08/29

#1021

فرانسه ، جائی که برای انجام کار قانونی باید بزنی تو گوش قانون !


من می‌خواهم از فرانسه بروم برگردم به همان عراق که از آنجا آمدم . اینرا قبلاً هم گفته‌ام . برای انجام این کار دو راه دارم :

یک - راه قانونی

می‌توانم به اداره‌ی پناهندگان مراجعه کنم . بعد از دو ماه که هر روز ساعت پنج صبح می‌روم جلوی در اداره ولی بخاطر انبوه برادران هندی و افریقائی که از پریشب همانجا لحاف پهن کرده‌اند نوبت به من نمی‌رسد ، سرانجام با هر بدبختی که شده وارد اداره می‌شوم و توی صف داخل اداره قرار می‌گیرم . در تمام دو ساعتی که در صف هستم خوشحالم که بالاخره امروز کارم انجام می‌شود . باور کردنی نیست ، بعد از دو ماه بالاخره موفق شده‌ام . به جلوی صف می‌رسم . خانمی که پشت گیشه نشسته با لبخند می‌پرسد ببخشید کار شما چیه ؟ می‌گویم بنده غلط کردم که به فرانسه پناهنده شده‌ام و می‌خواهم برگردم همانجائی که بودم . لطفاً پناهندگی منرا باطل کنید . خانم با حفظ لبخند اظهار تأسف می‌کند و می‌گوید متأسفم ، برای انجام غلط کردن ما فقط هشت تا نوبت در روز می‌دهیم که سه ساعت پیش تمام شده . البته خودمان هم می‌دانیم که با این حجم غلط کننده هشت تا نوبت در روز خیلی کم است ولی خب شما می‌دانید که انتخابات ریاست جمهوری فرانسه نزدیک است و چون ماری لوپن قول داده که اگر روی کار بیاید دهن پناهنده‌ها را قیرگونی می‌کند برای همین هم سارکوزی عملیات قیرگونی سازی را زودتر شروع کرده که برگ برنده را از دست لوپن بگیرد . شما می‌توانید فردا برای انجام اینکار مجدداً مراجعه کنید .

دو ماه دیگر هر روز ساعت پنج صبح به اداره پناهندگان می‌روی ولی همچنان پشت سر همان برادران هندی و افریقائی می‌مانی . چاره‌ای نیست . می‌روی از صد و بیست پزشک فرانسوی گواهی می‌گیری که بیماری و نمی‌توانی صف بایستی . بالاخره موفق می‌شوی و باز هم به جلوی گیشه می‌رسی . خانم با لبخند کارت را می‌پرسد و تکرار می‌کنی که چون غلط کرده‌ام که به فرانسه پناهنده شده‌ام می‌خواهم برگردم همانجائی که بودم . خانم با همان لبخند به شما یک برگه‌ی کوچک می‌دهد که روی آن نوشته 835 . این شماره‌ی تو است . تابلو را نگاه می‌کنی و وقتی متوجه می‌شوی که 827 نفر جلوتر از تو هستند دلت می‌خواهد همانجا بدلیل نامعلومی بیفتی بمیری . بعد از ظهر همان روز بالاخره نوبت به تو می‌رسد . دوان دوان به جلوی گیشه‌ی دیگری می‌روی و خانم دیگری با لبخند دیگری کارت را جور دیگری سوال می‌کند . اوه ! پس شما هم به غلط کردن افتاده‌اید . اوکی ! چند لحظه صبر کنید لطفاً ... و یک کاغذ به تو می‌دهد که روی آن مدارک لازم جهت ارائه برای غلط کردگان محترم روی آن نوشته شده : برگه‌ی ورود به فرانسه ، تمام کارتهای اقامت در این مدت ، اجاره نامه ، آخرین قبض تلفن و برق ، شناسنامه‌ی فرانسوی‌ات ، بیمه‌ی خودت و خانه‌ای که اجاره کرده‌ای ، کارت مترو ، کمک هزینه‌های دریافتی ، عکس از ریه ، ..... ، مدارک تمام نمی‌شوند ، ..... ، عدم سوء پیشینه ، کپی دفترچه بسیج اقتصادی ، گواهی فوت آقا بزرگ ، هفت ماه و هشت روز پیش همین موقع دقیقاً داشتی چیکار می‌کردی ؟ ، دقیقاً پنجاه و سه نفر که تائید بکنند که تو داشتی آن کار را می‌کردی ..... می‌گوئی ننه ! من اگر این مدارکی که تو می‌گوئی داشتم که مگر جائیم خل بود از فرانسه بروم ؟ با همان لبخند از تو عذرخواهی می‌کند ، می‌گوید ما خودمان هم می‌دانیم که تمام این مدارکی که از شما می‌خواهیم شر و ور است ولی ..... و دوباره تمام ماجرای ماری لوپن و انتخابات فرانسه را برایت می‌گوید .

چاره‌ای نیست ، باید مدارک را ارائه کرد . شناسنامه‌ی فرانسوی‌ات هنوز نیامده . دو ماه بعد از اینکه برای دریافت شناسنامه جلوی در اداره‌ی مربوطه می‌روی متوجه می‌شوی که متأهلی و چون مشخصات همسرت را ارائه نکرده‌ای به همین دلیل شناسنامه‌ات هنوز صادر نشده . می‌گوئی آخر من اصلاً همسر ندارم که مشخصاتش را بدهم و از همینجا ماجرا وارد فاز دیگری می‌شود . مادام با لبخند از شما می‌خواهد که به خانه بروید و منتظر دریافت نامه باشید . سه ماه بعد یک وانت جلوی خانه‌ات می‌آید . بعد از اینکه مطمئن می‌شوند که شما خودتان هستید تمام نامه‌های پشت وانت را برایتان خالی می‌کنند ، امضاء می‌گیرند و می‌روند . خواندن نامه‌ها هیچ لزومی ندارد ، تمام اینها را فرستاده‌اند که در خط آخر نامه‌ی آخر یکجایش را به نشانه‌ی تائید اینکه همسری ندارید امضاء بکنید و تمام وانت را عیناً برایشان برگردانید . وانت دیگری می‌آید . خالی می‌کند و برگ آخر نامه‌ی آخر را امضاء می‌کنی که بله درست است ، من همان کسی هستم که غلط کرده اینجا پناهنده شده . وانت‌ها یکی یکی از راه می‌رسند . موضوع فرق می‌کند ولی امضاء همان است . با خودت حساب می‌کنی می‌بینی این حجم نامه‌ی چرت و پرت که فقط یک قلم برای تو فرستاده‌اند اگر پول کاغذش را جمع می‌کردند الآن بحران اقتصادی جهان کلاً حل شده بود .

دو سه سال می‌گذرد و تو هنوز داری نامه امضاء می‌کنی . امیدواری که بالاخره یک روز تمام کارها تمام بشود و تو تمام مدارک برای غلط کردن را داشته باشی تا بعد از آن باز دو ماه هر روز ساعت پنج صبح بروی جلوی اداره پناهندگان و بعد که نوبتت نمی‌شود دو ماه دیگر با گواهی پزشکی بروی و بعد از ظهرش نوبتت بشود و تمام آن چیزهائی که ازت خواسته‌اند را ارائه کنی که ثابت بشود که غلط کرده‌ای و ... یک لحظه پیش خودت فکر می‌کنی . به خودت می‌گوئی مگر دیوانه‌ام ؟ راه دوم را انتخاب می‌کنی .

دو - راه غیر قانونی

 یک روز ساعت یازده صبح دستهایت را می‌کنی توی جیبت ، پاشنه کفشت را خش خش روی زمین می‌کشی ، سیگارت گوشه لبت پت پت دود می‌کند ، دنیا به تخمت هم نیست ، و به جلوی اداره پناهندگان می‌روی و می‌خواهی بروی تو . اصلاً مهم نیست که کارت چه باشد ، مهم اینست که مامور جلوی در بلافاصله با تمام قوا جلویت را می‌گیرد و با قوای بیشتر به تو می‌گوید که خیلی دیر آمده‌ای . رعایت این نکته اصلاً الزامی نیست ، ولی اگر دلت خواست می‌توانی احتراماً فقط یکبار دیگر به او بگوئی که می‌خواهم بروم تو تا تمام انگیزه‌های ابراز نشده‌ی او را برای جلوگیری از ورودت تحریک کرده باشی . درست در همین لحظه ناگهان دستت را بلند می‌کند و چنان کشیده‌ای تو گوشش می‌زنی که حداقل دو متر تلو تلو خوران عقب برود . تبریک میگم ! کار لغو پناهندگی تو و بازگشتت به آنجائی که از آن آمده‌ای از همین حالا بدون نیاز به ارائه هیچ مدرک و صرف زمانی با موفقیت انجام شده . بلافاصله توسط دویست و هجده پلیس که هر کدام به قدر یک ناو هواپیمابر تجهیزات و مهمات دارند محاصره و بعد از سه ساعت که در حال محاصره‌ای بالاخره دستگیر می‌شوی . دیگر نه لازم است حرف بزنی ، نه لازم است وانت به وانت نامه امضاء کنی ، نه لازم است چیزی بشنوی و از همه مهمتر ، نه لازم است چند سال انتظار بکشی . سه ساعت بعد مطابق تمام قوانین فرانسه که همه چیز را از تو می‌گیرد ولی برای دادن کمترین چیزی به تو باید داستان وانت‌ها و صف‌ها و انتخابات و هزار خزعبل دیگر را بشنوی و با خودت تکرار کنی ، پناهندگی تو در فرانسه باطل می‌شود و چه بخواهی چه نخواهی با هزینه‌ی خودشان تو را برمی‌گردانند به همانجائی که از آن آورده‌اند . می‌توانی همچنان دستهایت توی جیبت باشد ، پاشنه کفشت روی زمین خش خش بکند ، دود سیگار گوشه‌ی لبت همه را خفه بکند ، دنیا به تخمت هم نباشد و فقط با یک کشیده به تمام آنچه که می‌خواستی برسی .

شنیده‌ام که اینجا اینطور حرفها و نوشته‌ها بعنوان سند و مدرک ثبت می‌شوند . آقای فرانسه ! حداکثر نیم قدم مانده‌ام تا بزنم مأمورت را جلوی در اداره پناهندگان دراز کنم . این مطلب را بعنوان سند ثبت کن چون دقیقاً به همین دلیل آنرا نوشته‌ام !

#1020

2011/08/28

#1019

احتراماً با تمام قوا به استحضار می‌رسانم که: یاشاسین آذربایجان!

در پاسخ به اعتراض ددمیشینانای مردم آذربایجان نسبت به خشک شدن دریاچه ارومیه هزاران نیروی ظفرنمون و بی‌دفاع پلیس شجاعانه و با دست خالی وارد تمام عرصه‌های نور علیه تاریکی شدند و اقدام به صحبت با معترضین نمودند. در جریان این گفتگوی سازنده طبق روال نیمی از معترضین کشته، زخمی، شل و پل و الباقی ناپدید شدند که بلافاصله نیروهای پلیس نسبت به محل پدیدار شدن آنها اظهار بی‌اطلاعی نموده و فرماندهان نیروهای انتظامی هر سه آذربایجان فوراً در بیانیه‌ی مشترکی سرکوب ملت مظلوم انگلیس را محکوم و آمادگی خود و سایر عزیزان را جهت برقراری امنیت در اتحادیه‌ی اروپا اعلام کردند. به همین مناسبت امام جمعه‌ی غیور ارومیه که بتازگی قرارداد خود با سیرک مونت کارلو را تا سال ۲۰۸۶ تمدید نموده است در تلاوت جدید خود تاکید کرد که خشک شدن دریاچه ارومیه بر هر زن مسلمانی واجب است چونکه باید نمک آنرا پاشید روی زخم ایسرائول تا مسجد الاقصی بیاید دریای ارومیه ماهیگیری بکند........

2011/08/26

#1018

ستاد تبدیل وطن به صحرای حجاز آغاز به کار کرد !


روابط عمومی افزود جهت هماهنگی هرچه بیشتر با خواستگاه اسلام و خصوصاً موازین آن ، این ستاد کوشش می‌کند تا با خشک کردن تمام انواع دریا ، دریاچه ، رودخانه ، نهر ، کانال ، جوب ، حوض ، لگن و امثالهم ، علاوه بر جلوگیری از عمل شنیع آب‌بازی در سطح جامعه گام موثری در تبدیل کشور عزیزمان به شعب ابی طالب بردارد . لازم به ذکر است که پس از اجرای آزمایشی و موفق خشک کردن دریاچه ارومیه دانشمندان این ستاد امیدوارند با اجراء موفق همین طرح روی دریای خزر بتوانند قدم مهمی در پیشبرد اهداف عالیه‌ی اسلام برداشته ، باشد تا عنقریب بدست توانمند متخصصان داخلی مستقر در حوزه علمیه قم طرح خشک کردن خلیج فارس نیز با موفقیت اجراء گردیده ، علاوه بر اجر معنوی زیاد آن ناوهای امریکائی نیز به گل بنشینند .

این ستاد افزود جهت نیل هرچه سریعتر به اهداف بلند مدت طرح بیابان فزائی در کشور ، قطع و انهدام کامل جنگلهای گیلان و مازندران و بقیه‌ی جاها در دستور کار قرار داشته چه بسا تا بوده اینجوری بوده که جنگل همواره محل فسق و فجور و عرق خوری و اسباب لاف تو لاف بشریت گردیده است و تا جائی‌که علمای اسلام تحقیق کرده‌اند شعب ابی طالب همه جور چیزی داشته جز جنگل . این ستاد در ادامه از حفر یک دهنه غار حرا در کوه بیستون خبر داد و گفت امیدواریم با تخریب و مسطح کردن تمام کوههای کشور باعث تسریع حمل و نقل زائران به این محل نورانی بشویم . لازم به ذکر است که جبرئیل با انتشار بیانیه‌ای هرگونه ارتباط مادی و معنوی خود با فرهاد در بیستون را قویاً تکذیب نموده ، افزوده است تا جائی که ما یادمان می‌آید همیشه از بیستون بجای روضه صدای بیل و کلنگ می‌آمده است .

در همین راستا طرح تعریض کویر لوت با سیصد و شصت و چهار فوریت دیشب در مجلس تصویب و نمایندگان مردم ضمن انجام راهپیمائی در صحن مجلس با آرمانهای امام راحل و امام ناراحل تمدید بیعت کردند . نمایندگان سپس با حضور در میدان فلسطین جنایتهای رژیم همه‌جا جز سوریه  را محکوم نموده و سپس برای تناول سحری به بیت رهبری رفتند . در این مراسم رهبری ضمن تقبیح آب‌رسانی به دریاچه‌ی ارومیه پرده از نیرنگ و توطئه جدید دشمنان نظام برداشت . در این پرده برداری که یک کمی هم خون آمد مشخص شد که هدف سلسله هخامنشی‌ها از اختراع آفتابه که از لوله‌ی آن آب می‌آید جلوگیری از بسط و گسترش فضای اسلام در منطقه آنهم در شرایط حساس کنونی بوده است . بر این اساس طرح حمله به مقبره کوروش همانجا با سی و دو هزار فوریت تصویب و تقدیم رهبر معظم انقلاب گردید . در پایان این مراسم معنوی قرار شد پرده‌ای که معظم له برداشته را دو تومن بدهند بدوزند !

2011/08/25

#1017

اعضاء شورای هماهنگی که توی ایران هستن رفتن تکبیر بگن؟!

شورای هماهنگی پس از تلاوت آیاتی چند طی بیانیه‌ای از عموم آحاد ملت ایران قویاً خواست تا پنجشنبه شب، سوم شهریور با حضور در پشت بام‌ها به مناسبت اینکه فردا روز قدس است صدای تکبیر خود را احتمالاً به گوش میرحسین موسوی برسانند . این بیانیه که مثل همیشه از توی ایران صادر شد فوراً مورد استقبال تمام احزاب و گروه‌ها و سازمان‌ها و چندتا های دیگر که ارتباط تنگاتنگشان با شورای هماهنگی بخوبی نشاندهنده اینست که آنها هم همه‌شان توی ایران هستند قرار گرفت و هر کدام به نحو جداگانه‌ای به تبلیغ و انعکاس صدارسانی به گوش سران فتنه پرداختند. این دعوت به حدی جدی، موثر، کارآمد و خصوصاً هماهنگ بود که گروه زیادی از فعالین مستقر در اینترنت نیز با انتشار مطالبی از همه خواستند که دقیقاً همانطوریکه شورای هماهنگی خواسته بود همه با سوت، جیغ، هوا کردن فشفشه، مرگ بر شاه، مرگ بر استیلی و خلاصه با هر صدائی جز تکبیر به پشت بامها بیایند. از مجموع این تحولات عظیم در منطقه که در تهران اتفاق افتاد ولی احتمالاً در بیانیه‌ی بعدی شورا همین امر باعث سقوط معمر قذافی در لیبی معرفی خواهد شد ما چندتا سوال برایمان پیش آمد که آنها را از هیچکسی نمی‌پرسیم:

2011/08/24

2011/08/17

#1011

ابطحی یکسال بعد : یادش بخیر پارسال اینموقع داشتیم تمرین می‌کردیم !


در میان تمام کسانی که بعد از انتصابات سال 88 زندان رفتند و به هر دلیلی که من چون قانقاریا ندارم ، نمی‌دانم ، بیرون آمدند فقط یک نفرشان را دیدم که آنقدر شجاعتش را داشته باشد که در سالگرد اعترافاتش برگردد بگوید "یادش بخیر پارسال اینموقع داشتیم «تمرین می‌کردیم» برای حرفهای فردای دادگاهمان" . حرفی که فقط ابطحی که حالا تنها و مظلوم‌ فقط یک گوشه‌ی فیس بوک برایش باقی مانده بود همانجا گفت . همه جمع شدند و برایش هورا کشیدند . صدها مطلب اندر ذکر شجاعتش نوشته شد . در بالاترین برایش موضوع داغ درست کردند ، در پارازیت که آنموقع دهها برابر حالا سانسور میشد خود من با همراهی کامبیز چانه‌ها زدیم تا او بشود شخصیت خوب هفته ، در فیس بوک تمام در و دیوار ابطحی پر شد از هورا ، در فرند فید که ابطحی بدور از هر نگاه بالا به پائین با اعضایش رفاقت می‌کرد همه تحسینش کردند ، اصلاً چه می‌گویم ؟ همه جا ، در هر شبکه‌ی اجتماعی ، در تمام اجتماعات بیشتر از یک نفر ، فقط حرف از ابطحی بود و شجاعت و جسارتش . این همان ابطحی بود که خیلی‌ها اعترافاتش را (که تحت فشار و شکنجه‌هائی که هنوز هم از آنها دم نزده) در بیدادگاه به حساب بزدلی و ترسش گذاشته بودند ...

این همان ابطحی بود . همان ابطحی که از زندان وبلاگ آپ کرد . همان ابطحی که بعد از چهار پنج ماه زندان وقتی عکسش در بیدادگاه منتشر شد همه آنرا با عکسهای پیش از دستگیری‌اش مقایسه کردند و سوختند وقتی که دیدند ابطحی نصف شده . در هر حال برای نظام اعترافات ابطحی‌ها باید نتیجه می‌داد ، وقتی نداد باید که مثلاً مدت کمی بعد از آزادی‌اش یک ویدئوی جدید از "اعترافات پخش نشده‌ی او" آنهم از طریق وبسایتی در تبریز منتشر می‌شد تا همه متوجه فجایع ابطحی بشوند . نه فقط آنموقع ، مسلم است که من هنوز هم به ترکهائی که فقط به صرف ترک بودن - و نه عاقل بودن - خودشان را برای اکبر اعلمی جر می‌دهند می‌گویم ترکهای سوپر دولوکس تک صندلی کولردار . ظاهراً از نظر بعضی ترکها اکبر اعلمی تفاوت آنچنان زیادی با تراکتور سازی ندارد ، در هر حال هرجا که یک سوپر دو نبش با تابلوی "دریانی" باشد گور پدر همشهری موسوی و احوال مملکت ، فقط یاشاسین آذربایجان !

بگذریم ؛ آنموقع و در هنگامه‌ی آن فریادهای زنده باد هیچکس هرگز به این فکر نکرد که همان یک خط فیس بوک ابطحی چه مکافاتی می‌تواند برایش داشته باشد . هیچکس فکر نکرد که این هوراهای آزاد و بی‌مالیات چه هزینه‌ای را برای ابطحی اسیر "که هنوز هم حکم دادگاهش اعلام نشده" می‌تواند داشته باشد . فقط این مهم بود که ابطحی کاری را که ما دوست داشتیم کرده . ما همیشه به قهرمان احتیاج داریم ، خب حالا هم ابطحی قهرمان ماست . انگار هیچکس نمی‌خواهد بفهمد که قهرمان ابطحی هنوز دستش لای زنجیر است . قهرمان ابطحی هم جانی دارد و توانی و تحملی . با تمام آنچه که گذشته و هنوز هم دارد می‌گذرد انگار هنوز هیچکس نمی‌خواهد بپذیرد که جمهوری اسلامی برای نیل به مقصودش از هیچ زور و فشار و تحمیلی نمی‌گذرد . امروز ابطحی یقیناً حسب همین تحمیل حرفی را زده . حمله کنید ، فحشش بدهید ، حالتان از "آخوند جماعت" بهم بخورد . در هر حال باید یکجوری نشان داد که حساب کتاب جمهوری اسلامی روی سطحی بودن برخی ملتش الکی نیست . ولی فردائی که همین ابطحی باز هم نوشت "یادش بخیر پارسال اینموقع داشتیم تمرین می‌کردیم که ..." و آمدی برایش هورا کشیدی آنوقت به تو هم خواهم گفت سوپر دولوکس تک صندلی کولردار !

#1010

شفاف سازی اونجای پدر دروغگو !

2011/08/16

#1009

از طرفداران پرسپولیس جهت تقویت روحیه حریف دعوت می‌نمائیم !


از : ما ، یک همیشه پرسپولیسی خفن
به : طرفداران فهیم ، وفادار و همیشه قرمز پرسپولیس
موضوع : حمله‌ای یاران ز نو برپا کنید

با سلام و تشکر و عرض خسته نباشید به مناسبت نابود کردن روحیه‌ی بازیکنان قرمز در بازی با مس کرمان و تقدیر از اینکه در این بازی از همان ثانیه‌ی اول به مربی و کادر فنی و بازیکنان و خودتان فحش دادید و علی دائی هم که اصولاً اگر اعتصاب کارگران قالپاق سازی دهلران هم باشد حتماً یک پای ثابت فحش خواهر مادر است لذا از شما عزیزان که بعد از خوردن هر گل پرسپولیس را جر می‌دهید بعد از زدن گل خودتان را برای همان پرسپولیس جر وا جر می‌کنید صمیمانه دعوت بعمل می‌آید برای بازی بعدی پرسپولیس با لباسها و پرچم و علامتهای قرمز جهت تقویت روحیه‌ی تیم حریف با حضور چشمگیر خود در استادیوم چه بسا ایندفعه اگر پا داد به حسین رضازاده هم فحش بدهید که خیکی است و هی هم می‌گوید ابیلفض .

همچنین از مدیریت قهرمان باشگاه پرسپولیس خواهشمند می‌شود من بعد در زمان انتخاب مربی دقت بفرمایند که فرد مربوطه حتماً دارای یکی از عناوین شاه ، سلطان ، امپراطور ، خر زور ، غول آسا و سایر عناوین قهرمانانه باشد چون ما اصولاً ملت قهرمان پروری هستیم و اگر یک نفر خدای نکرده واجد هیچکدام از اسامی و عناوین قهرمانانه نباشد یارو خدای این کاره‌های دنیا هم که باشد حتماً باید بهش فحش خواهر مادر بدهیم میگی نه همین موسوی و کروبی یکیش .

در پایان از کادر فنی و مدیریت باشگاه نیز مجدداً خواهشمند داریم که با ملحق شدن به جمع هواداران فهیم ، آنها هم متقابلاً به هواداران فحش بدهند و اصلاً در هر بازی تیم که وارد زمین شد بروند جلوی سکوها ملت از آن بالا به اینها فحش بدهند اینها از پائین به آنها تیم هم که گور پدرش دارد بازی خودش را می‌کند . چه بسا که ما مطمئنیم که اگر شما و هواداران به تیم کاری نداشته باشید نتیجه‌ی بازی از اینی که هر دفعه می‌شود اگر بهتر نشود عمراً بدتر هم نخواهد شد . در هر صورت شما که در نیم فصل و خصوصاً آخر فصل می‌خواهید به تمام عالم و آدم فحش خواهر مادر بدهید خب چه کاری است ، مثل همین هواداران فهیم شما هم از همین حالا کارتان را شروع بکنید دستتان هم رسید با اتوبوس بطور خودجوش آدم بیاورید استادیوم ساندیس بدهید بگیرند ملت را بزنند !

2011/08/15

#1008

پخش فیلم شهادت ندا در جریان سرکوب‌های انگلیس!

 احتراماً با تهیات الهی نظر به اینکه در ماه مبارک رمضان استعمال دروغ متأسفانه ممنوع می‌باشد لیکن ما هر کاری می‌کنیم نمی‌توانیم از حقوق مسلم ملت مظلوم و بی‌دفاع و بی‌پناه انگلیس بگذریم و باید هر جوری شده صدای حق طلبی آنها را به گوش تمام جهان بلکه هم دورتر برسانیم و اگر هم نشد لااقل صدای خودمان را به یک جاهائی برسانیم لذا بپیوست ویدئوی لحظه شهادت ندا آقا سلطان بهمراه صحنه‌هائی از درگیری فجیع دو تن از هواداران در بازی منچستر یونایتد و فنر باغچه در سال ۱۸۲۷ و همچنین عکسهائی از تصادف یک پاترول با رنو ۵ سر سه راه قپون در سال ۶۷ و تصاویر دردناکی از فجایع زلزله ژاپن و بیست دقیقه از فیلم دراکولا در ساعت بیست و چهار و آلبوم کامل قحطی‌زدگان بوتسوآنا بانضمام قسمتهائی از اخراجی‌های سه که بخوبی جنایات امروز رژیم انگلیس دیروز در آن پیش‌بینی شده بود به خدمت ارسال می‌گردد.....

2011/08/12

#1006

آقای سارکوزی ؛ منرا برگردانید به همانجائی که از آن آوردید ...


نه اینکه شما منرا به زور آورده باشید ؛ من خودم به سفارت شما در اربیل عراق رفتم و تقاضای پناهندگی دادم . شما هم لطف کردید و حسب پرونده‌ای که داشتم دو هفته‌ای بمن ویزا دادید . اسمش این بود : ویزای D ، ویزای دیپلماتیک . آنهم برای یک وبلاگنویس . هنوز خودم هم نمی‌دانم که چطور آنقدر زود بمن ویزا دادید . گاهی که به آنموقع فکر می‌کنم به خودم می‌گویم لابد آن زمان که تازه هفده روز بود از کشور خارج شده بودم خیلی بیشتر از حالا آدمی بودم برای خودم . آن زمانی که وسط خون و گلوله ، وسط خطر دستگیری و زندان و شکنجه و اعتراف‌گیری ، آن زمان که حسب نوع نوشتن‌هایم خیلی شبها توی خواب دور گردنم زبری طناب حس می‌کردم و هراسان می‌پریدم ، درست همانموقع خیلی آدم‌تر بودم تا به امروزم . هرچه که فکر می‌کنم لابد همین بوده که آنموقع منرا با عزت و احترام بدون وقت قبلی به سفارت راه دادند و دو هفته‌ای خودشان تماس گرفتند و قبول پناهندگی منرا اعلام کردند اما حالا بعد از پانزده ماه از اقامتم در همان کشور برای ورود به هر اداره‌ای باید دو ماه تمام نیمه شب و اول سحر به در ادارات بروم و هر بار با یک دنیا اهانت ، یک دریا تحقیر ، یک جهنم مصیبت ، نهایتاً دست از پا درازتر برگردم و هنوز بیشتر از یک کارت اقامت موقت سه ماهه - که تازه آنهم من واقعاً خوش شانس بوده‌ام که توانستم بگیرمش - نداشته باشم . که در کشور شما نداشتن همان کارت هم بلافاصله مساوی می‌شود با قطع تمام همان ریز کمکهائی که برای گذران امورات اولیه‌ی زندگی به یک پناهنده می‌دهید . در کشور شما تمام کارها برای قطع کردن و گرفتن فوری و آنی و بلافاصله و در دم انجام می‌شود و برای وصل کردن و دادن باید ماهها پشت درب ادارات بمانی و آخرش بشنوی که : دیزوله !

در تمام اتحادیه‌ی اروپا قطعاً این یک جوک بسیار بی‌مزه است که یک "پناهنده‌ی سیاسی" بعد از "پانزده ماه" از اقامتش هنوز کارت اقامت نداشته باشد . بی‌مزه‌تر از آن این باشد که همان آدم حق سفر حتی در همین اتحادیه‌ی اروپا را هم نداشته باشد . آن آدمی که دیروز بیرون کشور شما برایتان آنقدر اهمیت داشت که ویزایش را دو هفته‌ای بدهید امروز داخل کشور شما خیلی کمتر از آنی است که بتواند حتی یک کارت مترو داشته باشد . شما یقیناً با جمهوری اسلامی همکاری می‌کنید آقای سارکوزی . به همین جهت هم هست که جمهوری اسلامی اینهمه از خروج نیروهایش ، خصوصاً روزنامه‌نگارها ، استقبال می‌کند . چون می‌داند که بهترین نیروهای موجود ، بهترین قلمهای موجود ، کسانی که می‌توانند مهمترین و موثرترین قدمها را برای تغییر وضع موجود بردارند ، ظرف مدت بسیار کوتاهی در کشور شما برای گذران حتی ساده‌ترین و پیش پا افتاده‌ترین اموراتشان آنقدر تحت فشار قرار می‌گیرند که خیلی زود تبدیل می‌شوند به آدمهای منفعل سرخورده‌ای که اگر خیلی خاصیت داشته باشند فقط بتوانند امروزشان را به فردایشان برسانند . شما اینجا با ما همان کاری را می‌کنید که احمدی نژاد در ایران می‌کند : هر دوی شما مفت و بی‌مالیات ما را فقط خرج آمار و نمودارتان می‌کنید . بروید آمار بدهید آقای سارکوزی . در برابر تمام میکروفونها و دوربینها فاتحانه آمار بدهید که یک تنه به صدها روزنامه‌نگار و فعال سیاسی پناهندگی دادم . هر کاری می‌کنم نمی‌توانم غیر از این فکر کنم که شما قطعاً با جمهوری اسلامی همکاری می‌کنید آقای سارکوزی !

و آخر کلام . من برای تبدیل شدن به تفاله از کشورم خارج نشده‌ام . ما با حاکمیت مستبدمان در حال جنگیم آقای سارکوزی و برای این جنگ هم روش خودمان را داریم . در این جنگ بسیار نابرابر خیلی از ماها را کشته‌اند و ما با تمام خشمی که داشته و داریم هر بار حتی به قاتل رفقایمان هم لبخند زده‌ایم . خیلی دیگرمان را به فجیع‌ترین وضعی شکنجه دادند و تجاوز کردند و ما به آنها هم لبخند زدیم . ما برای این جنگ روش خودمان را داریم . یقیناً منهم می‌خواهم که در این جنگ بعنوان یک سرباز کوچک بتنگ آمده از استبداد با نهایت توان مقدورم فعالانه شرکت داشته باشم . کشور شما دارد منرا به تفاله تبدیل می‌کند و من پابپای حاکمیت داخل کشورم با این استحاله هم خواهم جنگید . من برای خروج از کشور شما هیچ سند و مدرکی ندارم . از شما خواهش می‌کنم که برای بازگشت من به همان عراق امکانی فراهم کنید . شما براحتی می‌توانید چیزی مشابه همان برگه موقت لسه پاس که با آن از عراق آمدم صادر کنید که بتوانم با آن به عراق برگردم . شما و دولت شما در طول این زمان بخوبی و مقتدرانه بمن ثابت کرده‌اید که برای سلب کردن و گرفتن همیشه تمام امکاناتتان بسیج است . بیائید این برگه موقت سه ماهه منرا هم که تنها دارائی‌ام در فرانسه است از من بگیرید و جای آن مجوز خروج از کشورتان را بهم بدهید . در عراق هر چقدر هم که بخاطر حضور نیروهای جمهوری اسلامی تهدید و خطر وجود داشته باشد اما آدم به ازاء مبارزه‌ای که می‌کند هزینه می‌دهد نه برای دست و پا زدن و له شدن و تفاله شدن . شاید آنجا نسیمی هم که از آنطرف کوه هوای ایران را به مشام من می‌رساند با خودش بوی مادرم را هم آورد و بعد از اینهمه مدت توانستم قدری آرام بگیرم . مادری که همین یکماه پیش بخاطر جرم اقامت در کشور شما نتوانستم تا همین نزدیکی ، حتی به سوئد بروم و ببینمش ...

2011/08/09

#1005

التماس دعای شفاف العابدین بیمار !

.

2011/08/04

#1004

ای که ماشین لباسشوئیم تو کل این نظام !

یک مزدور دیگر در حال شستن ماشین لباسشوئی

 مجلس از اینور داره خودشو جر میده احمدی نژاد رو بکشه پائین از اونور میره ظرف سه دقیقه به چهارتا وزیر جدیدش رأی اعتماد میده .
همین مجلس از اینور میگه احمدی نژاد همه رو یا بیکار کرد یا بدهکار از اونور رهبری همه رو می‌کشونه بیت بهشون میگه الدنگهای رذیل .
آمنه موقع انجام قصاص یارو اسیدپاشه رو می‌بخشه خاتمی برمی‌داره میگه حاکمیت باید از آمنه یاد بگیره . خاتمی البته انگار اخیراً بیزاکودیل می‌زنه ، بیرون‌رویش بطرز خطرناکی زیاد شده .
در سال جهاد اقتصادی ملت بطور جهادی دارن تجاوز دسته جمعی می‌کنن یارو میگه تقصیر خودشونه ، اگر حجابشون درست بود کسی تحریک نمیشد دسته جمعی بهش تجاوز کنه .
دفتر مبارزه با مواد مخدر سازمان ملل آمار میده میگه ایران دومین مصرف کننده مواد مخدر جهانه ول کنی پس فردا نماینده جمهوری اسلامی صحن سازمان ملل رو بخاطر عملی بودن نود درصد حاضرین ترک می‌کنه .
معاون سیاسی استاندار مازندران شنا رو در ماه رمضان ممنوع میکنه (خیلیه ها ، معاون "سیاسی") بعد یارو میاد تو تلویزیون رسا تجزیه تحلیل میکنه که اگه سر بره زیر آب اینجوری میشه اگه سرتو بکنن زیر آب اونجوری .
دبیر کل سازمان ملل از اینور میگه یک ذره انسانیت در وجود بشار اسد نیست از اونور شورای امنیت همون سازمان بجای قطعنامه فقط یه بیانیه صادر میکنه میگه دیگه از این کارا نکنی‌ها .
لابد میگین حالا این بالائی چه ربطی به جمهوری اسلامی داره ؟ هیچ ربطی نداره ، فقط یک محموله اسلحه‌ی دیگه که داشتن برای سوریه می‌فرستادن همین دیروز تو ترکیه لو رفت .
احمدی نژاد درباره موسوی و کروبی به یورو نیوز میگه آرزوم اینه که هیچکسی زندانی نباشه ولی نمیگه چقدر زحمت کشید تا به همین یه آرزوش نرسه .
گزارشگر ویژه‌ی حقوق بشر سازمان ملل از جمهوری اسلامی "درخواست کرد" که بهش "اجازه بدن" که بیاد وضع حقوق بشر رو بررسی کنه . دائی ! همینکه برای همچین کاری باید "درخواست" کنی که بهت "اجازه" بدن تکلیف روشنه ، دیگه میخوای بیای چیو ببینی ؟ بفرما ، احمد زید آبادی بعد از دو سال برای یه چند روزی اومده مرخصی همه چنان خوشحال و ذوق مرگ و خر کیفیم انگار رئیس جمهور شده .

نه آقا جان اینطوری نمیشه . من دیگه کم آوردم ، من دیگه بریدم ، دست از سرم بردارین بذارین راحت باشم ...

ای که ماشین لباسشوئیم تو کل این نظام !