2011/02/28

#902

مسیر راهپیمائی همان است ؛ از میرحسین تا آزادی !


طنز نوشتن در این احوال هیچ کار ساده‌ای نیست . این مطلب را من نوشته بودم و درست در لحظه‌ی انتشار خبر انتقال موسوی و کروبی و همسرانشان به زندان حشمتیه منتشر شد . قدری با خودم فکر کردم ، تیتر مطلب را عوض کردم و اتفاقاً برای اینکه بگویم روحیه‌ و انگیزه‌هایمان برای فردا ده برابر شده همان مطلب را عیناً منتشر می‌کنم :

در راستای اینکه فردا ده اسفند است و اتفاقاً استقلال با السد قطر بازی دارد و از قضا بازی هم در استادیوم آزادی است و دست بر قضا توی استادیوم آزادی هم صد هزار نفر آدم جا می‌شود و تو نگو که استادیوم هم همچی بیخ میدان آزادی است و آقا شانسو داشته باش که میدان آزادی هم جزو مسیر خرید است و آقا چه نشستی که این تماشاگرنماها وقتی بازی تمام بشود و برای خرید بریزند بیرون خیلی خوش می‌گذرد و در پهنای اینکه خداوند درکل در و تخته و گیر و بهانه را اصولاً خوب به هم جفت می‌کند لذا ما ضمن خوشحالی از اینهمه موضوع خوشحال کننده و طرفداری قاطع از استقلال و اعلام اینکه علی الحساب تا فردا اس.اسه.ته مواردی را جهت خرید هرچه بهتر فردا اعلام می‌دارد . نه ، جمله خیلی سنگین شد ، اعلام می‌دارم :
  1. لطفاً فردا قبل از حرکت بسمت خرید کیف پولتان را از جیبتان دربیاورید بگذارید خانه بماند چون وقتی که دارید موقع خرید فرار می‌کنید ممکن است از جیبتان بیفتد گم بشود .
  2. چنانچه قصد دارید برای بچه‌ها هم خرید بکنید همین امشب سایز دور آستین و خشتک شلوارشان را قشنگ بگیرید که فردا مجبور نشوید خود بچه‌ها را هم برای خرید بیرون بیاورید خطرناکه حسن !
  3. امشب برای حمایت از استقلال به پشت بام بروید و چون مربی السد قطر خیلی آدم سخت‌گیری است محض تضعیف روحیه‌ی تیم مرگ بر دیکتاتور بگوئید . (استعمال فحش خواهر مادر غیر ورزشی محسوب نگردیده استثنائاً بلامانع است)
  4. حتماً موقع بیرون آمدن یک پاکت سیگار توی جیبتان بگذارید چون دود سیگار گاز خرید آور را بخوبی خنثی می‌کند . در مورد سایر دودهای غلیظ‌تر اطلاعات خاصی نداریم لطفاً از اشغال کردن تلفنهای سازمان خودداری کنید .
  5. دقت کنید که فردا همه جا آرام است و تلویزیون این موضوع را میلیونها بار تکرار می‌کند حتی ممکن است که برای تاکید بر آرام بودن شهر با بیست نفر هم مصاحبه بکند که صدایشان روی تصویر آبشار نیاگارا پخش می‌شود . شما با آرامش به خریدتان ادامه بدهید .
  6. هرچه زودتر به تمام قوم و خویش و فک و فامیل و جد و آبادتان تلفن بزنید چون فردا کابل مخابرات وسط خلیج فارس ناگهان اتصالی می‌کند و تلفن و موبایل و اس.ام.اس و اینترنت و فکس و حتی تمام صندوقهای پستی هم تا اطلاع ثانوی مختل می‌شود .
  7. حوالی خیابان پاستور فرعی‌های منتهی به بیت و ریاست جمهوری هم شلوارهای خوبی برای خرید پیدا می‌شود فقط دقت داشته باشید که شلوار را همیشه که نباید پوشید خیلی وقتها هم فروشنده‌هائی که آنجا هستند شلوار آدم را درمی‌آورند دراینصورت شما هم می‌توانید بزنید خشتکشان را دربیاورید چپه کنید بکشید سرشان .
  8. مجدداً تکرار می‌کنم که با دیدن هرگونه پژو پرشیا فوراً فرار بکنید چون اخیراً پژو پرشیا تیر درمی‌کند و تیرش هم در هیچ جای تفنگ‌های نیرو انتظامی مشابهش پیدا نمی‌شود بعداً شر می‌شود .
  9. در همین راستا به خانواده‌تان بگوئید چنانچه مورد اصابت گلوله‌ی پژو پرشیا قرار گرفتید و کشته شدید اصلاً نگران نباشند چون فردا شبش 20:30 با خود شما در تلویزیون مصاحبه می‌کند همه شما را تماشا می‌کنند فقط شما یک کمی شبیه خودتان نیستید که آنهم تلقین کنید درست می‌شود .
  10. طبق خبری که همین الآن رسید موسوی و کروبی و همسرانشان به زندان حشمتیه منتقل شده‌اند . زندان حشمتیه تقاطع مسیل باختر و اتوبان صیاد شیرازی است . هم از سمت نارمک و مجیدیه می‌توانید بروید هم مسیر زندان قصر هم رسالت را که بسمت شرق بیائید وارد صیاد شیرازی بسمت جنوب بشوید همانجائی هستید که در ادامه‌ی راهپیمائی باید باشید .
نتیجه‌‌ی فلسفی : وجداناً کدوم خری وسط هفته برای خرید میره بیرون که ملت قهرمان ایران هم برن ؟!

2011/02/25

#900

به نفع مصلحی از طنز کناره‌گیری می‌کنم !

نظر به اینکه مصلحی وزیر لاطائلات در برنامه‌ی شاد دیشب باعث گل افشونی اذهان ما گردید و ضمن تلاوت آیاتی چند از شر و ور افشاء کرد که فتنه حتی قبل از انقلاب هم وجود داشته است و موسوی هم از اولش توده‌ای بوده و 25 بهمن هم مردم برای خرید رفته بودند بیرون ، فلذا ما در این زمینه تحقیقاتی کردیم و همراه با اسناد و مدارک کاملاً موثق به منشاء فتنه در زمان هخامنشی‌ها رسیدیم که تمام اسناد آنرا از همانموقع بگیر تا زمان حزب توده اینجا منتشر می‌شود :

* اسناد فتنه دوره هخامنشی‌ها :

از موسوی سبز فتنه‌گر به استکبار جهانی بیزانس

ما داریم زیرآب دیکتاتوری کوروش را می‌زنیم و کمبوجیه هم از عوامل خودمان است

البته کمبوجیه خودش الآن عین ما در غار محاصره است ولی دور او آهن نکشیده‌اند

این فتنه هم خیلی کار سختی هست ها ولی زهرا خانم می‌گوید ما باید تقوا داشته باشیم

بی‌زحمت پولها را زودتر با چاپار بفرستید فتنه‌ی مسالمت آمیز ما خرج دارد آقاجان

ما خودمان این جنتی را که الآن هشت هزار سال دارد یکجوری می‌پیچانیم

خلاصه شما هی بما کمک بکنید تا ما برای خرید برویم بیرون فتنه کنیم

همانا اهورا مزدا با ما است و بقول امام راحل که می‌گفت :

(اینجاهای نامه را امپراطور بیزانس عصبانی شد پرت کرد زمین نامه شکست !)

* اسناد فتنه بعد از حمله‌ی اعراب :


چو بخت عرب بر عجم چیره شد ..... همی بخت ساسانیان تیره شد
ترجمه : از موسوی سر فتنه به هوخشتره در اسرائیل سلام

دریغ آن سر و تاج و آن مهر و داد ..... که خواهد شدن تخت شاهی به باد
ترجمه : ما داریم فتنه می‌نمائیم و دورمان آهن کشیده‌اند ولی همچنان بیانیه می‌دهیم و شما خوشحال باش

عرب هر که باشد بمن دشمن است ..... کژ اندیش و بد خوی و اهریمن است
ترجمه : مقرر کردیم از این به بعد مردم سه شنبه‌ها برای خرید بروند بیرون و خرید هم خرج دارد ، یک کمی پول بفرستید

عرب در بیابان ملخ می‌خورد ..... سگ اصفهان آب یخ می‌خورد
ترجمه : اینها دوباره سگهای ولایت را ریخته‌اند بیرون و ساندیس خنک می‌خورند و جنتی هم هنوز زنده است

تفو بر تو ای چرخ گردون تفو
ترجمه : بقول امام راحل ای تف به قبر پدر هرچی کودتاچی !

* اسناد فتنه دوره قاجار :

همان باب که مصور کرده‌ایم محضر بامسمای ولایات فرنگ و امریکی ، فدوی جان نثار به انجام فتنه مبادرت می‌ورزد و عمارت ما از اندرونی تا به بیرون مزین به آهن کشی گردیده که مایه‌ی انبساط خاطر است . مقرر فرمائید سه کرور وجه رایج به خزانه‌مان واریز شود تا اینجا آنرا به قران و شاهی و عباسی چنج نمائیم که این ملت مضاعف خرید دارند و بر این نظام بیرون روی انجام می‌دهند . جنتی را تا به مقداری فرتوت سبب آمده و آنچه وسط اشکم شکل در سمت یمین آمده به آرمانهای امام راحل اشارت دارد !

* اسناد فتنه دوره حزب توده :

از رفیق موسوی عامل فتنه به رفقای امپریالیسم جهانخوار :
البته حسب مرامنامه‌ی حزب که ساعت دو نصف شب در آخرین جلسه‌ی زیر زمینی در منزل رفیق کروبی که هنوز دورش آهن نکشیده‌اند نوشته شد ما خودمان با مکاتیب امپریالیستی شما و رفیق اسرائیل مشکل داریم ولی حالا منافع حزبی ایجاب می‌نماید با شما رفقا دست به یک اتحاد استراتژیک بزنیم تا رفیق دیکتاتور سرنگون بشود و این مسئله به تائید رفقای شورای ایالتی نیز رسیده . حالا که ما با شما رفیق شده‌ایم بی‌زحمت از طریق رفیق پلیاکوف چخفسکی برایمان یک عالمه روبل بفرستید چون رفقا می‌گویند ما دلار خرج نمی‌کنیم تا به توده‌های خلقهای ستم کشیده بدهیم بروند بیرون خرید برای اینکه چشم رفیق جنتی دربیاید . بگذار یک خاطره از رفیق امام راحل تعریف بکنم ... (خاطره دقیقاً توی عکس نیفتاده !)

2011/02/23

#899

منشور ما یه خطه : خ.ر نمی‌خوایم پالون خ.ر عوض کنیم ؟!


البته در حال حاضر اصلاً مهم نیست که در ویراست دوم منشور جنبش سبز چی نوشته شده باشد ، مهم اینست که این منشور از پشت پنجره فولادی که قبلاً فقط یکی در مشهد بود ولی الآن پشت شیشه‌های خانه‌ی موسوی هم هست درآمده . اگرچه ما مطمئنیم که اگر همین الآن موسوی و کروبی را بردارند ببرند قطب شمال و همزمان در مورچه خورت یک کایت هوا بشود هم باز پس فردا یک نامه‌ی مشترک در محکومیت کایت هوا کردن ازشان منتشر می‌شود بلکه چه بسا اصلاً کار سیاسی هم یعنی همین . یعنی عمراً نفهمی نامه و بیانیه و منشور از طریق کی کجا چطوری چرا منتشر شد . اینکار البته یک ایراد اساسی دارد آنهم اینکه طرف فکر می‌کند پنجره فولادی باد می‌دهد می‌رود دورش را سیم خاردار هم می‌کشد تا دیگر باد ندهد بدبخت خبر ندارد که نامه اصلاً از هر جائی زده بیرون جز همان پنجره فولادی که چهارصد و پنجاه‌تا جوشکار کار گذاشته‌اند .

با تمام این احوال این وسط البته هستند کسانی‌که نهایت سعی و تلاش‌شان برای آزادی ایران از استبداد حاکم دیگر خودشان را جر که داده باشند می‌شود یک عکس بالای وانت با موسوی ولی هزارماشالله عین بلبل جای "مهندس" تلاوت می‌کنند . این اولترا سبزها اصولاً فکر می‌کنند پنجره فولادی خانه‌ی موسوی هم چون بالاخره یک چیزی مربوط به موسوی است باید بروند خودشان را با سیم بکسل به آنجا گره بزنند بلکه شفا بگیرند . ما هم والا از خدایمان است که اینها بالاخره یکجوری شفا بگیرند ولی این چندتائی که ما دیدیم و یا کچل خداداد با کلاه نمکی هستند یا بطور انتحاری رفته‌اند خودشان را کچل کرده‌اند که خدا نماز روزه‌شان را بیشتر قبول بکند ولی فقط نمی‌دانند قبله کدام طرفی است ، مگر اینکه خدا خودش رأساً وارد عمل بشود تا شفا بگیرند . اینها که بیشترشان عموماً فقط برای تحصیل ولی بطور قاچاقی از کشور خارج شده‌اند اگر در مستراح هم یک سر و صدای ناجوری از موسوی صادر بشود فوری می‌گویند "میر ما" چنین فرمود . البته خدا پدر این برادر امیر ارجمند را بیامرزد که از وقتی که آمد بیرون دیگر کسی از طرف موسوی زیاد زرت و پرت نمی‌کند . در مجموع اینها کسانی هستند که کلاً روز و شب به امر خیر سینه‌زنی مشغولند و اصولاً هم فرق زیادی نمی‌‌کند که موسوی از داخل مستراح برایشان پیام فرستاده باشد یا مثل الآن ویراست دوم منشور جنبش سبز منتشر شده باشد . اینها در هر حال سینه می‌زنند .

باقی می‌ماند ملت . همینهائی که اگرچه 25 بهمن به دعوت موسوی بیرون رفتند ولی اول اسفند بی هیچ حرفی و کلامی از موسوی که بدبختانه حالا خودش هم اسیر آمده کار خودشان را کردند و بیرون آمدند . همینهائی که از پریروز دارند برای چهارشنبه سوری و شلوغی شب عید برنامه ریزی می‌کنند . همینهائی که اگر لازم باشد حاضرند بی‌هیچ منتی برای رها کردن موسوی از پشت آن پنجره فولادی همه کاری بکنند بعد این قرمساق‌های کچل بی‌هسته و سینه زن بروند پز "میر شان" را بدهند . اینها کاری به منشور ندارند . اینها نیازی به سر خرهای مشارکتی ندارند که بیایند از طرفشان گه اضافه بخورند بگویند خواست مردم حفظ نظام است . حالا آن رجب کله قوچی هر چقدر هم که بیانیه بدهد . اینها حالا می‌شود دو نسل بالغ که منشور سبزشان را نوشته‌اند : ما می‌گیم خ.ر نمی‌خوایم تو می‌خوای پالون خ.رو عوض کنی ؟!

2011/02/22

#898

اینجای رهبری آخرت به دنیا مقدم است : جلو ، عقب ، دور و بر !

ریخت مبارک آیت الله قاضی وجداناً بدون هیچگونه دستکاری و ادیت !

با خبر شدیم که یکی از شاگردان آیت الله قاضی تلاوت کرده است که "آن گروه که آخرتشان مقدم به دنیا است دور و بر آقای خامنه‌ای جمع شده‌اند" . حالا اگر می‌پرسید این وسط این آیت الله قاضی حالا خودش کی بوده که ما بخواهیم سوار شاگردش بشویم جواباً باید عرض کنم که ما خودمان هم همین نیم ساعت پیش با خبر شدیم که ظاهراً ایشان در کمال ناباوری همین دویست سال پیش مرحوم شدند ولی خوشبختانه شاگرد ایشان فقط همین نوزده سال پیش در سن نود و نه سالگی جوانمرگ تشریف بردند . در هر حال اینهایش مهم نیست ، مهم اینست که این شاگرد نونهال نوباوه اوائل انقلاب یک تلاوتی فرموده بودند که حالا که به اواخر انقلاب رسیده‌ایم خیلی مهم شده است . فلذا ما با احضار روح آیت الله قاضی که هرچی بود عمراً از خودش وحشتناکتر نبود چندتا سوال دیگر هم از ایشان پرسیدم که دقیقاً بدانیم چطوری باید برویم دور و بر آقای خامنه‌ای که آخرتمان مقدم به دنیا بشود .

ما : ببخشید حضرت آقا ؛ شاگرد شما اول انقلاب فرموده‌ است آن گروه که آخرتشان مقدم به دنیا است دور و بر آقای خامنه‌ای جمع شده‌اند . با توجه به اینکه آقای خامنه‌ای اول انقلاب اصلاً دور و بر نداشت این شاگرد شما چطوری این چیزها را فهمیده ؟
روح آیت الله قاضی : اولاً شاگرد ما غلط کرده است با تو . ثانیاً آقای خامنه‌ای اگر هم اول انقلاب دور و بر نداشت خب عقب و جلو که داشت . در هر حال یک عده عقب آقا جمع میشده‌اند یک عده هم جلو . البته آنهائی که جلو جمع می‌شده‌اند آخرتشان بیشتر مقدم به دنیا بوده تا آنها که عقب . این شاگردان ما هم همه‌شان همینجوری بوده‌اند . یعنی عقب و جلوی ما جمع می‌شدند بعد که ما خودمان را جلو عقب می‌کردیم اینها پخش می‌شدند می‌افتادند دور و بر ما . درک اینجور چیزها برای ما و شاگردان ما که مغزمان مستقیماً به لول هنگ حضرت عباس متصل است کاری ندارد و شاگرد نونهال ما هم همینجوری اول انقلاب این کشف را کرده است .

ما : حالا جسارتاً اگر یک بدبختی از یک راه دیگری آخرتش مقدم به دنیا بود ولی دور و بر آقای خامنه‌ای نبود باید چه خاکی سرش بریزد ؟
روح آیت الله قاضی : آن خاک بر سری که راه به این سادگی را ول کرده رفته خودش را از یک راه دیگری جر داده که آخرتش مقدم به دنیا بشود را باید گرفت همچی زد که صدای خر بدهد . خب تو که می‌خواستی آخرتت مقدم به دنیا بشود می‌مردی اگر می‌رفتی دور و بر آقای خامنه‌ای جمع می‌شدی که این شاگرد ما خیط نشود اول نوجوانی ؟ حتماً باید زد توی سرتان ؟ ببینم ، این شاگرد نونهال ما همان اول انقلاب چیزی در مورد این نگفته که کسانیکه دور و بر آقای خامنه‌ای جمع نمی‌شوند را باید در میدان ولیعصر گرفت با چماق زد ؟ میدان ونک چطور ؟ میدان انقلاب هم البته خوب است ولی بالای شهر برای مقدم شدن آخرت به دنیا خیلی بهتر است .

ما : ببخشید ما زیاد مزاحم ارواح شما نمی‌شویم . فقط یک سوال دیگر ؛ ملت اگر اصلاً نخواهند که آخرتشان به دنیا مقدم بشود دقیقاً باید چه غلطی بکنند ؟
روح آیت الله قاضی : ملت غلط می‌کنند که نخواهند آخرتشان به دنیا مقدم بشود . مگر دست خودشان است ؟ ما اینهمه رفته‌ایم حوزه هزارتا بلا سر خودمان و عترت و جای طهارتمان آمده پس برای چی ؟ البته در زمان ما هنوز گاز اشک‌آور اختراع نشده بود و برای قرار دادن اسلام در کسانی که نمی‌خواستند آخرتشان به دنیا مقدم بشود بجای بطری از ابزار طبیعی استفاده می‌نمودیم ولی حالا شکر خدا علم پیشرفت کرده و این چیزها اختراع شده و همه می‌توانند دور و بر آقای خامنه‌ای نهادینه بشوند و ما و شاگردمان خداوند متعال را شاکریم که آقای خامنه‌ای را به ملت ایران فرمود !

2011/02/20

#896

حسین شوش ! مامان چه خبر ؟!


البته دروغ چرا ، ما که خودمان توی خیابان نبودیم ولی آنها که بودند و دیدند کلاً حساب کردند دیدند امروز اول اسفند هم عین همان 25 بهمن دویست سیصد نفر بلکه هم بیست سی نفر چه بسا خیلی هم کمتر آنهم برای خرید آجیل شب عید آمده بودند بیرون و به همین مناسبت بیست سی میلیون پلیس ضد شورش همه جا مستقر شده بود . به همین مناسبت مادر حسین شریعتمداری نامه‌ای برای ما نوشت که اینقدر تحت تأثیر قرار گرفتیم که نزدیک بود جر بخوریم و لذا جهت بسط جرخوردگی در جامعه آنرا اینجا منتشر می‌کنیم . توضیحاً اینکه همه‌ی کارهای خاندان شریعتمداری اصولاً به جر خوردگی ختم می‌شود . شرح نامه به این شرح است :

علیرضا جان !

تو بگو آخر من چه گناهی کرده‌ام که این حسین جز جیگر زده خیر سر پدر جاکشش رفت روزنامه نگار شد ؟ هر یک خطی که می‌نویسد مردم اینقدر بمن عنایت می‌کنند که پدر خدا بیامرزش در تمام عمر اینقدر بما عنایت نداشته . از 25 بهمن به اینطرف که از شدت عنایات مردمی من هنوز فرصت نکرده‌ام شلوارم را بکشم بالا . این دویست سیصد چی بوده که این کچل گفته ؟ والا ما که سواد نخوانده‌ایم از این چیزها سر درنمی‌آوریم ننه ، شما که واردی بگو . ما یک غلطی کردیم پنجاه شصت سال پیش این کچل معتاد را زائیدیم . یعنی راستش را بخواهی تنگم گرفته بود رفته بودم مستراح یکدفعه این افتاد زمین . خودم هم آخرش نفهمیدم چطوری بود کار چون پدر جاکش خدابیامرزش قبل از تولد حسین یکسال و نیم بود که رفته بود مأموریت اصلاً خانه نبود که بما عنایتی داشته باشد تا حسین پس بیفتد . گفتیم خب لابد عنایت خداوند بوده بلکه ما شبی نصفه شبی خوابیده بودیم خداوند عنایتی در ما قرار داده حالا شده این . وقتی که افتاد زمین هم هی بما میگفت بابا سلام بابا سلام . با اینکه از همان بچگی همه جا مخبر داشت باز سی سال طول کشید تا فرق ما و پدر جاکشش را بفهمد . آخرش هم ریخت و قیافه‌ی ما را با فتوشاپ یک کاری کرد که دیگر اشتباه نکند .

علیرضای عزیز !

این مردم حرف تو را باور می‌کنند ولی ما چون از بد روزگار ننه‌ی این حسین شوش کچل افیونی هستیم سنده هم بار حرفهای ما نمی‌کنند . بهشان بگو حساب ما را از حساب این کچل جدا بکنند . اگر این عملی می‌خواهد یک حرفی بزند که ملت حتماً مادرش را به انجام برسانند آخر من چه گناهی کرده‌ام ؟ یکی از همساده‌ها می‌گفت یک پسرک نازنینی دوشنبه شهید شده این کره خر گفته طرف جاسوس من بوده . بعد از آنموقع تا حالا همه در بدر دنبال ننه‌ی حسین شوش می‌گردند . گفتیم یعنی ما ؟ گفت نه پس ، ما ! آنهائی هم که دستشان بما نمی‌رسد رابراه برایمان حواله می‌فرستند . حالا هم که مراسم اول اسفند برگزار شده من نمی‌دانم باز این کچل کفترباز دوباره بردارد چه حرفی بزند که باز ما تا دو هفته وقت نکنیم شلوارمان را بکشیم بالا . والا به حضرت عباس اگر ما مرده بودیم رفته بودیم بهشت حوری شده بودیم باز اینقدر به انجام نمی‌رسیدیم که حالا داریم می‌رسیم . اینقدر در حال انجامیم که پریشبها خواستیم دعا بخوانیم بجای اینکه دستهایمان را به آسمان بلند بکنیم پاهایمان را بلند کردیم . ضمناً خواهر حسین هم سلام می‌رساند می‌گوید هرچی که ننه‌ام گفت منهم همان !

توضیح واضحات : من یکی دیگر هیچ پرهیز و مراعاتی برای این بی‌پدر و مادر ندارم الآن هم تازه یک عالمه خودم را کنترل کردم در گفتن خیلی از حرفها . همین ...

2011/02/19

#895

فردا اول اسفند : کارت بسیج یادت نره !



در آستانه‌ی فرا رسیدن یوم الله ننگین اول اسفند که از همین الآن سرمقاله‌ی کیهان آماده است که بگوید طی آن کلاً دویست الی سیصد نفر فریب خورده به گفته‌ی مموتی برای خاک پاشیدن به خورشید و کمرنگ کردن اینهمه هدفمندی نظام به خیابان می‌آیند و قاعدتاً دو الی سه هزار نفر از همین تعداد قلیل بازداشت و بقیه مورد اصابت گلوله‌ی شلیک شده از فضا که لنگه‌اش در هیچ لوله‌ای از هیچ تفنگی در نیروهای مسلح و غیر مسلح که اتفاقاً مسلح‌ترند وجود ندارد ، قرار می‌گیرند ، ستاد هماهنگی تشییع این عزیزان با صدور اطلاعیه‌ای از این تعداد قلیل دویست سیصد نفره که تا امروز همه‌شان فریب خورده‌اند ولی از فردا معلوم می‌شود که همه را فریب می‌داده‌اند خواست که جهت همکاری و هماهنگی هرچه بیشتر ، برای راهپیمائی فردا واجد یک یا تمام مشخصات زیر باشند :
  1. داشتن ریش اعم از بزی ، پرفسوری ، ستاری ، مغولی ، پا زلفی ، چکمه‌ای ، رپی ، لنگری ، کوسه‌ای ، ته ریش ، عجق وجق و سایر موارد . بدیهست ریش مربوطه بعد از شهادت به نحو مطلوبی توسط فتوشاپ ترمیم شده وجهه نورانی خاصی به شهید خواهد بخشید . در مورد سبیل دستورالعمل خاصی وجود ندارد چه بسا گیر خاصی هم نیست ، ما که قرار است ریش را با فتوشاپ راست و ریست کنیم خب همانجا ترتیب سبیل را هم می‌دهیم .
  2. اعتقاد علمی و عملی به یکی از گرایشات سنی ، کلیمی ، زرتشتی ، مسیحی ، بودائی ، مانی ، مزدک و حتی چه بسا ترجیحاً بهائی و خلاصه همه جور گرایشی غیر از شیعه . چنانچه برادران بهائی احیاناً سلطنت طلب هم باشند علاوه بر خودشان تمام فک و فامیلشان هم شهید محسوب شده می‌توانند آن دنیا دسته جمعی ثواب ببرند .
  3. دارا بودن حداقل یک عکس تمام رنگی با یکی از افراد معلوم الحال از قبیل آیت الله منتظری ، هاشمی رفسنجانی ، محمد خاتمی ، هیلاری کلینتون ، نیکلا سارکوزی ، شیمون پرز ، مونیکا بلوچی ، هیتلر ، بن لادن ، جرج بوش اول و دوم و سایر جرج‌ بوش‌های آینده . شهداء عزیز لطفاً در هنگام عکس گرفتگی مستقیماً به دوربین زل بزنند (اینجوری) و ترجیحاً یک چشمشان به حالت چشمک بسته باشد تا بعد از شهادت توضیح‌رسانی در مورد علت حضور این شهید بعنوان مخبر در عکس راحتتر انجام بشود .
  4. تعلق کامل به یکی از اقوام کرد ، لر ، بلوچ ، ترک ، لک ، ترکمن ، عرب ، آسی ، پشتون ، تالشی ، پارس ، ماد ، آیماق ، تات و در مجموع هرگونه قومی که با شنیدن خبر بسیجی بودنش سر آدم شنبلیله دربیاید . بدیهیست قومیتهای مختلف همواره در انقلاب نقش بسزائی داشته و در سی و دو سال گذشته بارها جهت پیشبرد اهداف انقلاب به فیض عظیم شهادت نائل آمده‌اند .
  5. تحصیل در یکی از رشته‌های نمایش ، هنر ، ادبیات ، بازیگری ، کارگردانی ، موسیقی ، معماری ، گرافیک ، طراحی ، نقاشی ، صنایع دستی ، مجسمه‌سازی ، عکاسی و سایر رشته‌هائی که عموماً یکنفر بسیجی از آن همانقدر می‌فهمد که گاو از کامپیوتر . دانشجویان رشته‌های قرآن و معارف و اینجور چیزها لطفاً از اشغال نمودن تلفنهای سازمان خودداری کنند ، در هر حال سیستم بر اساس شایسته سالاری درجات شهادت را تعیین می‌نماید . شما اگر عجله دارید سردار نقدی هنوز دنبال یک عقب افتاده برای خودسوزی می‌گردد ، لطفاً به آنجا مراجعه بنمائید .
واجدین شرایط فوق می‌توانند فردا از هر ساعتی که دلشان خواست تا هر ساعتی که حال داد در هر جائی که عشقشان کشید راهپیمائی نموده سایر اقدامات جهت وقوع شهادت توسط برادران دیگری در سایر واحدها هماهنگ و سپس گردن موسوی انداخته خواهد شد !

2011/02/17

#894

برای اولین بار با "کلمه" موافقم !


البته جرس و کلمه همیشه عموماً سه پی دوم نسبت به جنبش اختلاف فاز دارند ولی من این یکدفعه را با مقاله‌ی کلمه که نویسنده‌اش وجود دارد ولی اسم ندارد کاملاً موافقم که نوشته : انکار درس‌ها و دستاوردهای ۲۵ بهمن توسط حاکمیت می تواند زبان جنبش سبز را به تدریج به سمت یک زبان تهدید آمیز تغییر دهد . ما هم دیدیم کلمه کلیت قضیه را نوشته گفتیم خب لابد محدودیت دارد نمی‌تواند وارد جزئیات بشود حالا که اینجوریه در تکمیل مقاله‌ی فوق جزئیات ماجرا را خودمان می‌گوئیم .

زبان جنبش سبز می‌تواند بتدریج به سمت یک زبان تهدید آمیز تغییر بکند چون :
  1. تا حالا کتکاری زیاد اتفاق افتاده ولی هیچکدام از سبزها تا این لحظه کسی را نگرفته همچی بزند که یارو به سیفون مستراحشان بگوید دائی . یک دفعه که بگیری پنج‌تایشان را همچی بزنی که صدای خر ازشان دربیاید می‌روند برای بقیه تعریف می‌کنند از دفعه‌ی بعد همینجوری یهوئی عین اسب به ملت حمله نمی‌کنند .
  2. گاهی مثل عاشورای پارسال ملت چند جا را تصرف کرده‌اند ولی کسی از قبل قراری برای تصرف جائی نگذاشته بود . خب حالا چونکه خیلی اصرار می‌کنند از این به بعد مثلاً برای همین اول اسفند از قبل با هم قرار می‌گذاریم می‌زنیم حداقل کلانتری‌ها و دفتر دستک هرجائی که سر راه بود و بسیج هم داشت پرچمشان را می‌کشیم پائین با خود ساختمان هم یک کاری می‌کنیم که بکوبند از اول ببرند بالا .
  3. یکی از مشکلات اساسی نیروهای ضد شورش اینست که تا حالا هیچکدامشان توی گونی نرفته‌اند . اگر فقط یک دفعه ده‌تایشان را بگیری بکنی توی گونی ببری پشت چیتگر دو روز بیندازی توی طویله‌ی اسب از این به بعد که خواست برای دفع فتنه شرّش را بیاورد بیرون ننه بابایش خشتکش را سرش عمامه می‌کنند نمی‌گذارند هیچ جا برود .
  4. این وسط یکی دیگر از مشکلات اساسی جنبش اینست که خیلی با ادب است . مثلاً ته تهش می‌گوید مبارک ، بن علی ، نوبت سید علی . اینها فکر کرده‌اند ما بلد نیستیم شعارهائی بسازیم که مستقیماً ارکان خجسته خانوم را نشانه رفته باشد . بعد تو حساب کن که اینها بعدش بخواهند بخاطر اهانت به ارکان خجسته خانوم توی مجلس راهپنلینمیمببیلنائی بکنند ، آقا می‌خندیما !
  5. پارسال بعضی آدمهای سلطنت طلب بهائی منافقین و صدام که بین ما نفوذ کرده بودند اولش زدند تمام شیشه‌های بانکهای سر راه را با لوله آوردند پائین ولی بعدش قرار شد که دیگر کسی شیشه میشه پائین نیاورد چه بسا خود من ده دفعه منافقین و صدام را خلع لوله کردم اما حالا که زبان مسالمت آمیز به گاو حالی شده ولی به جمهوری اسلامی نشده اتفاقاً بد نیست بعضی وقتها هم جای شعار بگوئیم شی شی شیشه شکست .
در هر صورت فرق زیادی نمی‌کند ؛ تا حالا همه می‌گفتند خشونت نکنیم که بهانه دست نظام ندهیم ولی اولاً در عمل نظام ثابت کرده که هر دفعه می‌تواند از تنبون خر هم بهانه دربیاورد ثانیاً شما واقعاً هنوز فکر می‌کنید با یک گله گاومیش می‌شود گفتگو کرد و تازه به نتیجه هم رسید ؟ همین الآن شریعتمداری بنشیند جلوی رویت وجداناً غیر از نیم کیلو تف چی داری که بهش بگوئی ؟ الآن بجای اینکه بنشینی بمن بگوئی چرا تبلیغ خشونت می‌کنم همین یک سوال را فقط به خودت جواب بده . خارج نشستی میگی لنگش کن و اگه راست میگی خودت پاشو بیا اینکارا و بکن و اینا رو هم خودم به خودم گفتم شما خودشو ناراحت نکن !

2011/02/15

#893

شهیدمونو دزدیدن ، می‌خوان باهاش پز بدن !


واکنشها به شهادت صانع ژاله :

فارس : هزاران آشوبگر که با تانک ، نفربر ، خمپاره ، آر.پی.جی و با پوشش هوائی هواپیماهای اف 22 و چندین ناو هواپیمابر و زیر دریائی به خیابانهای تهران آمده بودند ، پس از انفجار و تخریب و انهدام صدها هزار واحد مسکونی ، مدرسه ، بیمارستان ، آسایشگاه معلولین و امثالهم اقدام به قتل و قطعه قطعه کردن میلیونها انسان بی‌گناه کردند که متاسفانه بر اثر شدت جراحات وارده جسد هیچکدام از قربانیان این حوادث تروریستی قابل شناسائی نبود بجز یکنفرشان که فرمانده کل بسیج دانشجوئی جهان و فرمانده 12 عملیات نفوذی در خاک دشمن و عاشق ولایت بود که اتفاقاً در لحظه‌ی شهادت کارت بسیج هم توی جیبش بود . ما ضمن محکوم نمودن این فجایع کلاً خواهان اعدام سران فتنه بوده در این راه از انتشار هیچ دروغی در سایتمان فرو گذار نخواهیم بود .

جنتی : اقدام ددمشینیه ... ددمشنای ... ددماشینی ... ددمشینای‌نای تعداد قلیلی بهائی سلطنت طلب امریکائی الاصل که با تحریک اسرائیل و به قصد نابودی اسلام از خاورمیانه انجام شد را محکوم نموده و از همه حلالیت می‌طلبم چون ممکن است حداکثر طی نهصد سال آینده بمیرم .

رادان : متأسفانه طی آشوبهای خیابانی روز گذشته که توسط سی و هفت نفر اراذل و اوباش در سطح کشور انجام شد یک نفر به ضرب گلوله‌ای که از فضا شلیک شده بود کشته شد که خوشبختانه با اقدام سریع و موثر پلیس و دستگیری هزار و پانصد نفر از این سی و هفت آشوبگر ما توانستیم جلوی قطع عام الباقی هم‌میهنان عزیزمان را بگیریم و علت حادثه هم در دست بسسی است . خبرنگار : در دست چی ؟ رادان : بسسی !

میلیونها نفر از امت صحنه‌دار که اصولاً همیشه در تمام صحنه‌ها حضور دارند ولی هیچوقت اسم ندارند : ما میلیونها نفر با امضاء این طومار چهل و هشت امضائه بدون حمایت هیچکسی از هیچ جائی خواهان محاکمه‌ی هر کسی که شما بگید بوده و امشب با تجمع اعتراضی در میدان ارک به منزل کروبی حمله نموده تا او را که شما خودتان برای دستگیر نمودنش چلاغ می‌باشید بگیریم و برای اعدام به قوه مقننه ، نه اشتباه شد ، قوه مجریه ، نه ، قوای سه‌گانه ، نه ... خلاصه همان قوه‌ای که باید اعدام بکند تحویل بنمائیم . ضمناً تجمع اعتراضی ما بدون هیچ زد و خوردی پایان یافت چون تمام اسباب زد و خورد توی جیب خودمان بود .

رئیس پلیس امنیت اخلاقی و ثبت احوال کشور ، پس فردا : طبق بررسی‌های ما ، کلاً سه تا صانع ژاله در تمام جهان داریم : یکی پارسال در جریان قطع برق در فسا بالای پله برقی گیر کرد هنوز همونجاست اینا اینم عکسش ، یکی دو هفته پیش سوار بالن شد نمیدونم گاز بالن زیاد بود چی بود از جو رد شد آخرین خبر اینکه الآن فضاست ، یکی هم خود منم که الآن اینجا نشستم دارم اینا رو تف میدم !

2011/02/13

#892

برادر ؛ دیدی نیروی سرکوب مصر چطور مردمش را به آغوش کشید ؟


سلام برادر بسیجی ، برادر سپاهی ، برادر لباس شخصی ، برادر ضد شورش . تابحال خیلی با هم حرف زده‌ایم . حرف که نه ، به هم بد و بیراه گفته‌ایم ، بهم تیکه انداخته‌ایم ، همدیگر را ضایع کرده‌ایم ولی ایندفعه می‌خواهم سوای نفع و ضرر عقیدتی‌مان بدون هیچ تیکه و توهینی با تو حرف بزنم . لطفاً حوصله کن و بخوان ...

تو همبازی کودکی من بودی . همان بچه سرتقی که دائم منرا نیشگون می‌گرفت و من جیغم به آسمان می‌رفت . گاهی هم حرصم را درمی‌آوردی من یک لگد حسابی بتو می‌زدم دلم خنک میشد . دبستان که رفتیم من بتو یاد دادم که چطوری مشقهایت را رج بزنی . آقا چیذری که می‌آمد سر صبحگاه من کتاب دعا را می‌گرفتم دستم و تو برای بچه‌ها می‌خواندی و هرچه که تو می‌خواندی آنها بلند می‌گفتند آمین . بعدش بمن می‌گفتی همش تقصیر تو بود که سر کلاس خانم حسنی زیر نیمکت سوزن به پای من زدی و من یکدفعه وسط زنگ علوم نعره کشیدم و حالا هر جفتمان مجبوریم به مکافات آن شوخی خرکی بیائیم دعای صبحگاه بخوانیم . بزرگتر که شدیم سر زنگ زبان دبیر رامش را یادت می‌آید ؟ که یکبار سر امتحان تقلب کرده بودی و من مبصر بودم و تو را خوابانده بود زمین که فلک بکند و بمن می‌گفت که پاهایت را بالا بگیرم و من نگرفتم و بخاطر این جسارت جای تو فلک شدم ؟ خیلی دردم آمد برادر ولی بیرون مدرسه دستم را روی دوشت انداختم گفتم تو هم جای من زیاد تاوان داده‌ای . رفیق بودیم ...

دبیرستان که رفتیم بساط انجمن اسلامی بازی به راه بود و هر دو آنجا بودیم . یکبار آقا پرورشی آمد برایمان نطق کرد و آنقدر سوتی داد که تمام راه خانه را با هم غش غش می‌خندیدیم . یادت هست که همان آدم با سهمیه رفت پزشکی بخواند و تو چقدر فحشش می‌دادی ؟ مدرسه که تمام میشد عصرها وسط زمین فوتبال سر محل جمع می‌شدیم . فوتبال که می‌زدیم من می‌گفتم تیغی بزنیم و تو آنقدر مقاومت می‌کردی که من بی‌خیال می‌شدم . توی دلم می‌گفتم اگر من ببازم ده تومن یک سیخ کباب باخته را بالاخره یکجوری جور می‌کنم ولی تو شاید نتوانی اینکار را بکنی . در عوض در تمام طول بازی آنقدر تو را می‌زدم که لنگ لنگ به خانه برمی‌گشتی . بهش می‌گفتیم تکل خشن انگلیسی یادته ؟ بعد از بازی هم عموماً یکجا جمع می‌شدیم و همیشه بالاخره یک موضوعی برای بحث کردن داشتیم . چقدر مخالف همدیگر بودیم . وقتی کم می‌آوردی شروع می‌کردی به سر و صدا و من همانجا ساکت می‌شدم . عموماً آخرش با هم قهر می‌کردیم ولی فردا که میشد توی راه دبیرستان دستهایمان را دور گردن هم می‌انداختیم و به روی خودمان نمی‌آوردیم . اگر غرورمان اجازه می‌داد بخاطر دیروزش از همدیگر عذرخواهی هم می‌کردیم و مختصری ماچ و پوچ . و غرورمان کمتر این اجازه را بهمان می‌داد ولی همچنان رفیق بودیم ...

تو همکلاسی من بودی ، بچه محل من بودی ، شاید خود تو نه ولی رفقای دیگرت بعداً هم دانشگاهی من بودند . تو کسی بودی که اگر کسی چپ بهت نگاه می‌کرد من خشتکش را سرش پرچم می‌کردم . تو هم همینکار را برای من می‌کردی . رفیق ! ما حتی تمام دختربازی‌های نوجوانی‌مان را هم با هم کردیم . آنروزی که خورده بودی زمین و لبت تاغار شده بود و ساناز به تو گفت "وحشتناک که بودی وحشتناک‌تر شدی" من بعداً چنان با دوچرخه‌ام زدم بهش که تا نیم ساعت پا نشد . تو تمام داشته‌ی من از رفاقت بودی ، اصلاً تو خود من بودی . امروز به سر تو چه آمده که اینطور من را می‌دری بچه محل ؟ من شکایت دارم ، من هزاران فریاد به سر تو دارم ، من از باعث و بانی این جدائی شاکی‌ام ، من بخاطر تو از خدا هم شکایت دارم . خدایا رفیق من چرا اینطوری شد ؟ رفیق من چرا امروز به خون من تشنه است ؟ من چرا باید امروز تا اینقدر از رفیق دیروزم شاکی باشم ؟

رفیق ! فردا من دیگر با هزار حسرت در خیابان نیستم ولی تو که هستی و می‌روی اولاً رفاقت کن و جای منرا هم خالی کن بعد هم اگر غرورت اجازه داد دستت را دور گردن رفقای من بینداز و جای من با همه‌شان رفاقت کن که تک تک اینها خود من هستند . اگر هم غرورت اجازه نداد یک گوشه بایست و به من فکر کن . مطمئنم که اینقدر حق به گردنت دارم که اینرا از تو بخواهم بچه محل . چاکرتیم با همه‌ی مصیبتهات !

2011/02/12

#891

دوشنبه می‌خوام عکس امامو پاره کنم کسی مشکلی داره ؟!


به استحضار امتی که دوباره پس‌فردای 25 بهمن می‌خوان کفن بپوشن برن سیصدتا آکله از دوبی بردارن بیارن بگن آی هوارررر ، امام ما پاره شد می‌رسانم که این 25 بهمن با اون عاشورای پارسال چندتا فرق داره که الآن برات میگم که جاهل نمیری :
  1. عاشورای پارسال یک چیزائی اصلاً قرار نبود که 25 بهمن همه‌ی اونا قرار هست . ببخشید ما رو بازی می‌کنیم همه چیزو می‌گیم ؛ مثلاً پارسال اصلاً قرار نبود شهر تصرف بشه که اتفاقاً هم شد ولی امسال قراره نتبلرمنتذسفراقرذغلثنمتاب بشه که حتماً هم میشه .
  2. در همین راستا عاشورای پارسال قرار نبود که بعد از تصرف شهر جای دیگه‌ای هم تصرف بشه ولی 25 بهمن قراره اول غعرسزشبرهخ بعد فقطیسزبیه بعد هم ذسرغفطا رویهم رفته همسغفقزیثزبت بشه که ایشالا میشه .
  3. عاشورای پارسال خودمونم فکرشو نمی‌کردیم که 564557523655628 نفر بیان بیرون که اتفاقاً هم اومدن ولی امسال برای بیرون اومدن مهعغذزقصسنرادحخهئذر و غفشغعرفقحخ کاملاً هماهنگ شده راستی خجسته خانوم چه خبر ؟
  4. عاشورای پارسال قرار بود ملت صبح بیان عصر برگردن که جز چندتائیمون که از انگلیس بهشون شلیک شد و از طرف امریکا با ماشین رفتن روشون اتفاقاً بقیه هم برگشتن ولی امسال ذنغسرحخئهدفیعغذ نچ نچ نچ ، تازه عذرچعزیز رو بگو که نمبسیرثثز اُخ اُخ اُخ .
  5. عاشورای پارسال شما با تمام قوای ممکن و موجودتون تو خیابونا حکومت نظامی نکرده بودین که اتفاقاً از فرداش کردین امسال دیگه هیچ چیز جدیدی واسه رو کردن ندارین جز اینکه عین نامبارک تانک بیارین که اونم قراراشو گذاشتیم . قراره هغذععقصهفذخذح کنیم وحشتناک حالا بماند .
  6. عاشورای پارسال تیم سبز ما از هفت ماه اردوی تدارکاتی سخت برمی‌گشت رفقا خسته بودن فقط مناسبتها رو می‌ریختن بیرون ، الآن یکساله که بچه‌ها هیچ کاری نکردن تمام انرژی عالم و آدم توشون جمع شده ، اگه غعفغاجحئحهچصخغذ نشه خیلی شانس آوردین .
  7. عاشورای پارسال با تمام احوالش بازم همه کلی ملاحظه میکردن که نکنه بهانه بدن دستتون موسوی و کروبی دستگیر بشن که اتفاقاً هم نشدن امسال اگر اینا رو بگیرین عدذغعررزشبلا که مال پنج دقیقه‌شه ، چنان زیفطقصشفهئکمئ بشه که به عذفربکنمک بیفتین اگه همون فرداش هم آزادشون کنین باز عئغغذنرتبرسمبنبل حالا ببین کی گفتم .
  8. مخلص کلام اینکه داداش ، عاشورای پارسال ما عکس امام رو پاره نکردیم تهش نوری زاد گردن گرفت جای همه‌ی ما تاوان داد امسال داریم میایم نتنها عکس امام رو قاشیلمپذبق کنیم بلکه روش کهعقفرقذدل بمالیم بچسبونیم کف زفطصقفذهخعقگ همه رو هم خودم تنهائی گردن می‌گیرم حالا بیا منو بگیر !
  9. خجسته سلام برسون بگو غعفقرنتلقخهعاص .
  10. عمالغتفبمزنصغرخهضصثغ کشا !

2011/02/11

#890

دوستان مصری "مبارک" نباشه !


آقا جان مبارک رفت که رفت . ما خلاصه باید حتماً دوشنبه برای حمایت از الجزائر ... نه ، اوگاندا ... نه ، مراکش ... نه نه ، شیلی ... اسمش چی بود اونجا ؟ آها هندوراس ... نه هندوراس هم نه ، ژاپن ... ای بابا ... خلاصه حتماً باید دوشنبه برای حمایت از یکجائی بریزیم بیرون . حالا گیر نده کی و چی و کجا !

#889

درود بر این ملت دولت فریب !

دو نسل دهن گشاد در کنار یکدیگر !

خوشبختانه امسال هم بعد از پنج بار سفر رهبری به قم و دستگیری نصف تهران بالاخره هر جوری که بود 22 بهمن شد و راهپیمائی امروز با حضور تعدادی خوش گوشت و میلیونها هشت هزار نفر خودجوش برگزار و در پایان از دبیرستان پسرانه غدیر ، پرسنل شریف آتشنشانی ، تمام سربازخانه‌های از تهران بگیر تا دامغان و سمنان و قرچک ورامین ، انجمن اسلامی صنف ختنه و تزریقات پانسمان و اصولاً سایر عزیزانی که با اتوبوس آورده شدند و توی عکس هم افتادند تقدیر و تشکر شد . در این راهپیمائی که با حمل پرچم فلسطین ولی در ایران برگزار شد باری دیگر سنگرسازان بی ترمز بر لزوم هرگونه برخورد قانونی که عموماً از چماق شروع می‌شود به بطری ختم می‌شود با هرگونه 25 بهمن تاکید کردند و آمادگی جان و مال و خصوصاً ناموس خودشان را برای مقابله با چیز فتنه اعلام نمودند .

در این راهپیمائی همچنین خواهران خوش گوشت بنت خدیج سه پسون با حمل پلاکاردهائی به زبان انگلیسی پیام یک چیزی را به یک جائی یا یک پیام چیزی را به یک جائی‌شان یا یک چیزی را به همانجایشان یا خلاصه هر جور که بود چیز را به جا رساندند و تصریح کردند که بر اساس مبانی اعتقادی نظام هر چیزی را باید گذاشت سر جاش . برخی از عبارات روی پلاکاردهای این خواهران خوش گوشت به این شرح بود :
  1. DAN VIT AMRIKAYE JAHAN KHARETO
  2. ESRAUIL MAST SHOOD GOING AZ NAGHSHE
  3. MOBARAC IS RIGLATOR DAR AHRAME MESR
لازم به ذکر است که نود درصد این خواهران پس از انجام راهپیمائی برگشتند همان دوبی که به کاسبی‌شان برسند بقیه هم رفتند زیر دوش !

پیش از این راهپیمائی غول افکن کاظم شوتی امام جمهور موقت تهران (امام جمعه موقت با صیغه موقت خیلی فرق دارد) در سخنانی که طبق روال باعث شد یک عده از خنده به خودشان و اطرافیانشان بشاشند پیام مهمی را به "هر جریانی" که حامی رژیم صهیونیستی باشد رساند . وی دقیقاً مشخص نکرد که منظورش از "جریان" چی است (ای بی‌ادبها) لیکن از آنجا که تاکید ورزید "هر" جریانی لذا گمان می‌رود که در این پیام روی جریان سبزها نیز پیشاپیش حساب کرده باشد . گفته می‌شود سبزها روز 25 بهمن به قصد نشان دادن جریان خود به خیابانها خواهند آمد و در راهپیمائی امروز هم از دهن یکی در رفت گفت "آنم فدای رهبر" . احتمال می‌رود منظور نامبرده از "آنم" همان مخفف "جریانم" فدای رهبر بوده باشد !

2011/02/10

#888

سه سال 22 بهمن گریه کردم امسال می‌خواهم بخندم !



22 بهمن 86 تازه بود که وبلاگنویسی می‌کردم . تازه از جهنمی درآمده بودم و وقتی می‌نوشتم دنیای سیاه و سفیدم رنگی میشد . برای 22 بهمن که خواستم بنویسم وسطهای کار یکدفعه زدم به صحرای کربلا و زرت گریه‌ام گرفت . یادم افتاد که تمام پنج شش سال قبلش را که بدتر از هرچه معلول گوشه‌ای افتاده بودم هیچکس از این انقلاب 29 ساله حتی نیامد بزند توی گوشم ولی حالا به کمتر از سه ماه که دارم می‌نویسم یکبار صفحه‌ام را بسته‌اند یکبار هم فیلتر کرده‌اند . 22 بهمن 87 اصلاً همینجوریش از چند روز قبلش انگار دلم می‌خواست عین اژه‌ای همه را گاز بگیرم . 22 بهمن که شد سوژه گاز گرفتن را پیدا کردم و شروع کردم خودم را گاز گاز کردن . دیگر "من" را ول کرده بودم : "ما" چرا این سی ساله اینطوری شدیم ؟

22 بهمن پارسال که فاجعه‌ای بود . کمتر از یکماه بود که بناچار از ایرانی که وسط خون و آتش می‌سوخت زده بودم بیرون و از انتخابات به بعد این اولین مناسبتی بود که تهران نبودم . شب قبلش خونه‌ی آقا کمال بودیم . رفتم تو اتاق پای لپ تاپ نشستم به نوشتن و آنقدر گریه کردم که جیغ آقا کمال درآمد . گفت من همین امشب هماهنگ می‌کنم از همان کوهی که تو را آورده‌اند برگردانند ایران . فکر بدی نبود ! تمام وجودم آنطرف کوه بود و من فردایش برای اولین بار بین شما نبودم . تمام وجود من هنوز هم آنطرف همان کوه است و من همچنان نمی‌توانم که بین شما باشم ...

22 بهمن پارسال در خیابانها اتفاق خاصی نیفتاد ولی بین خودمان خیلی اتفاقات افتاد . همه افتادند به جان همدیگر . همه همدیگر را زدند . یکی با قلم زد یکی با خودنویس زد یکی رفت توی اتاق ، فکر کرد وقتی آمد بیرون زد خلاصه هیچکسی بیکار ننشست . برای اتفاقی که اصلاً نباید هم که می‌افتاد همه مقصر بودند جز خودمان . دوستی‌هایمان هر روز بیشتر دشمنی شد . این جاسوس است آن نفوذی است نشستی خارج میگی لنگش کن اووووه . یکسال تمام اینها را همه جا شنیدیم . منهم به اندازه فحش خورم که بدبختانه کم هم نبود شنیدم تو هم به اندازه فحش خورت که خوشبختانه زیاد نبود شنیدی همه به اندازه فحش خورشان شنیدند .

خواستم امسال هم بشینم یک فص حسابی گریه کنم که یکدفعه یک اتفاق خوب افتاد . جرقه‌ای که همه‌مان منتظرش بودیم خورد و قرار شد که بعد از یکسال بیکاری همه برای 25 بهمن کاری بکنیم . ظرف ده روز تمام رفاقتها برگشت ، همه جوری به هم نزدیک شده‌اند که انگار فردای انتخابات است ، هیچکسی برای کاری که می‌خواهد بکند مقصر نیست ، فحش خورها هر چقدر هم که بالا باشد اصلاً هیچکسی نیست که فحش بدهد ، خودنویس همچنان جوهر پس می‌دهد ولی فقط دست و بال نویسنده جوهری می‌شود . و من از اینهمه صمیمیت خوشحالم . همه خوشحالند و من هم یکیش . امسال دلیلی برای گریه کردن ندارم ، شما تمام دلائل را از من گرفته‌اید ، فقط به 25 بهمن فکر می‌کنم ، شادم و می‌خندم !

2011/02/07

#887

آمیرحسین ؛ دوشنبه ما می‌ریم ، تو هم بیا !


می‌دانم که اگر اعلام بکنی که می‌آئی همین الآن دستگیرت می‌کنند و هیچکداممان اینرا نمی‌خواهیم ، می‌دانم که اگر بیائی و بعدش اعلام بشود هم باز همین اتفاق می‌افتد و ما باز هم اینرا نمی‌خواهیم ، ولی بیا . خودت و بدون هیچ اعلام قبلی و بعدی هر جور که می‌دانی و هر جا که می‌دانی بیا . حدود یکسال و نیم است که ماها را از نزدیک ندیده‌ای ، صدایمان را از نزدیک نشنیده‌ای ، ما هم همین مدت است که تو را جز توی سایتهایمان هیچ‌جا نه دیده‌ایم نه شنیده‌ایم اگرچه که روز دوشنبه نمی‌خواهیم تو را ببینیم چون جنبه نداریم وقتی که ببینیم همه‌جا اعلام می‌کنیم آنوقت شر می‌شود !

راستی داری می‌آئی کروبی را هم بیاور . البته اگر خودش از دو روز زودترش نیامده بود ! هرچی باشد شما دوتائی با هم به وزارت کشور نامه دادید درخواست مجوز کردید . ما هم دیدیم شما زحمت مجوز نگرفتن را کشیده‌اید گفتیم خب ما هم زحمت آمدن بی‌مجوزش را می‌کشیم . آخر اینطوری که نمی‌شود ، ما حتماً باید حمایت خودمان را همه جوره از ملت مظلوم و همزمان قهرمان مصر و تونس به همه اعلام بکنیم . بخدا از وقتی مصر اینجوری شده اصلاً خواب و خوراک نداریم ما . حالا مصر چه جوری شده ؟! مهم نیست ، هر جوری هم شده باشد ما حتماً باید دوشنبه بریزیم خیابان ازشان حمایت بکنیم . حالا اگر آمدیم و یهو یادمان رفت حواسمان پرت شد شعارهایمان یک چیزهای دیگری بود آن دیگر خب ما بگی نگی گیجیم دیگه آمیرحسین آقا کاریمان نمی‌شود کرد !

فقط اینکه آمیرحسین آقا جان ؛ البته می‌دانم این چند مدته خیلی آقا شده‌ای خلاف ملاف را کلاً گذاشته‌ای کنار ، ولی خب شیطان است دیگر یکدفعه دیدی به آدم گول مالید ، یکدفعه برنداری مثل 22 خرداد برای محافظت از جان و مال و ناموس مردم بیانیه بدهی برنامه را لغو بکنی‌ها . همین الآنش تو که بیانیه و دعوت برای مراسم دوشنبه نداده‌ای که حالا بعداً بخواهی لغو بکنی . خودت هم صد دفعه گفته‌ای که رهبر این جنبش من نیستم مردم هستند ، جان اون مادرت خودت را برای ابد از چشم ما نینداز . هر چند که من خودم جانم را برداشته‌ام در رفته‌ام و لنگش کن و اینا و اگر راست میگی خودت بیا و این بساطها ولی به حضرت عباس ما هم اینجا پشت جبهه داریم عین خر کار می‌کنیم برای برنامه‌ی همین دوشنبه !

هیچی دیگر همینها را می‌خواستم بگویم که خب گفتم . حالا هم برو وقت ما را نگیر هزارتا کار داریم برای دوشنبه !

#886

25 بهمن می‌شود و چی ؟ ایراااان ای سرای امید ...


2011/02/04

#885

هنربندان این هفته : قورباغه‌ها هفت‌تیرکش می‌شوند !


حسن عباسی که "یدالله قزوینی" بودن او همچنان در حال بررسی است دانشمند، اندیشمند، هنرمند، فیلسوفمند، قداره‌بند بزرگ جهان است که تاکنون تعداد بیشمار هیچ اثر علمی فرهنگی هنری سیاسی اجتماعی ورزشی (بابا اصلاً نخواستیم، یارو رسماً خمیربازی هم بلد نیست) از وی منتشر شده و در سراسر جهان نیست و نابود شده‌ است. وی طبق روال دارای مدرک دکترا و طبق روال‌تر رشته دکترای وی همچنان در هاله‌ای از نور بالای کله احمدی نژاد است.لکن گفته می‌شود فارغ التحصیل پی.اچ.دی قالپاق سازی واحد جعفر-آکسفورد-کپی-برادرز بوده و تحقیقات ژرفی نیز در آبیاری گیاهان دریائی و شن‌پاشی کویر انجام داده است. نامبرده در حال حاضر رئیس مرکز بررسی‌های دکترینال است و در تلویزیون فیلم سینمائی تفسیر می‌کند. (عبارت "بررسی‌های دکترینال" هنوز در دست ترجمه بوده کسی درست نمی‌داند که در این مرکز دقیقاً چی و برای کی بررسی می‌شود) .....