2010/12/31

#871

گه گیجه‌ای در نظام بنام دستگیری سران فتنه !


در راستای اینکه اخیراً سران فتنه روزی سی دفعه پشت میکروفون دستگیر و محاکمه می‌شوند ولی جلوی میکروفون کسی همان چیزی که موسوی می‌گفت را به تنبانش ندارد که کس دیگری دستگیر و محاکمه بشود و نیز در پهنای آنکه رهبر مسلمانان جهان که سقف مینی‌بوسش هم نورانی است ظاهراً دارد در بیت با هستگان نورانی‌اش یه قـُل دو قـُل بازی می‌کند که بگیرم ؟ نگیرم ؟ بگیرم ؟ نگیرم ؟ لذا در حال حاضر این اتفاقات دارد می‌افتد :
  1. همه‌اش تقصیر این روسهاست . همیشه اینجور مواقع به رهبر نوران‌طاق ما می‌گفتند که چه غلطی بکند ولی الآن روابط خوب نیست به خامنه‌ای می‌گویند اصلاً از اولش هم اگر ما نبودیم تو باید می‌رفتی همان یه قـُل دو قـُلت را بازی می‌کردی الدنگ تیله باز .
  2. رهبری هم به ملت خودجوش زده گفته شما علی الحساب همینجوری صحنه‌دار باقی بمانید تا بالاخره یک خاکی سرتان بریزم . اینها هم هر هفته می‌روند جلوی نماز جمعه پارچه امضاء می‌کنند که ما هرچه زودتر خواستار ریخته شدن خاک بر سرمان هستیم .
  3. چه بسا هم اگر ول بکنی جهت جلوگیری از خشک شدن شیر ننه‌ی شاپور مجتبی همینجوری جوشکی بریزند دیوار خانه‌ی موسوی را بیاورند پائین بعد سه‌تا فرماندار و هشت‌تا شهردار و هفده‌تا فرمانده سپاه تکذیب بکنند بگویند ما که آنجا نبودیم .
  4. مشکل اینست که جنبش سبز الآن بیست سال است که مـُرده برای همین مثلاً عاشورای امسال سه برابر عاشورای پارسال نیرو می‌آورند که نکند یهو مـُرده از قبر دربیاید خدای نکرده . حالا اینها مانده‌اند ، قبری که سرش گریه می‌کنند بالاخره مـُرده توش خوابیده یا نخوابیده ؟ مسئله اینست !
  5. قوه قضائیه هم اینقدر خر است که دادستان کل کشورش که با حفظ سمت آدم را گاز هم می‌گیرد می‌آید می‌گوید اینها مجرمیش که مجرمن ، فقط ما برای دستگیری باید به مصالح نظام نگاه بکنیم ، اینجوری (زل می‌زند به دوربین) . چه گرفتاری شدیم‌ها ، سران فتنه را بگیری مصالح نظام یکجور به خطر می‌افتد نگیری هم یکجور . همان برویم پارچه‌مان را امضاء بکنیم بابا .
  6. رئیس قوه قضائیه هم که فعلاً هنوز کسی را گاز نگرفته ولی شایع است که پارسال تا حالا جفتک پرت می‌کند که کلاً از تمام قوه‌اش خرتر است . می‌گوید برای محاکمه سران فتنه فقط از رهبر نوران‌طاق "سفارش" می‌گیرم . همچی می‌گوید "سفارش" انگار بیست متر چلوار داده باشی بگوئی بیا برای فیروزآبادی شورت بدوز حتماً هم اسلیپ باشد این از لا پا حساسیت دارد طفل معصوم .
  7. مشکل دیگر این مراجع منافق مزدور وابسته هستند که انگار فقط نشسته‌اند ببینند رهبری که در زمان تنظیم تز مرجعیت با کردان همکلاس بوده چی می‌گوید که بروند از شعب ابی طالب به اینطرف سند بیاورند که اصلاً اینجوری نیست این دارد زر مفت می‌زند .
  8. من مطمئنم که رهبر نوران‌طاق مسلمانان جهان بطور جدی فکر یک جایگزین برای احمدی نژاد است . اخیراً هرچی ادا اصول از خودش درمی‌آورد هیچکی بهش نمی‌خندد که سرگرم بشود درصورتیکه قرارمان اصلاً این نبود . این که نشد کار ، این هرچی ژانگولر اجرا می‌کند تازه حواس مردم بیشتر هم جمع می‌شود ، تا سیرک تمام می‌شود می‌گویند خب چه خبر از سران فتنه ؟
  9. جنبش هم البته تغییر فاز داده ولی مردم ما آدمهای یکنواختی هستند همچی زیاد از تغییر خوششان نمی‌آید . یارانه‌ها هم که با هدفمندی بهشان شده این خودش نصف انگیزه برای تصرف تهران است می‌ماند اینکه دستگیری ایشالا کی اتفاق بیفتد که انگیزه‌ی آدم کامل بشود . تهران هم ایندفعه بیفتد دست مردم می‌شود حکایت همان پنج زاری که قرائتی می‌گفت بیفتد دست آخوند مگه دوباره می‌تونی بگیری ؟
  10. در مجموع همانی که اول گفتم : ای بی‌پدر و مادر پفیوز قرمساق روسیه ! ما در قهوه شیر می‌ریزیم ! خواهرتو گاهی دیدم گاهی هم ندیدم ! بگو چیکار کنیم بینم ؟ رهبری فتقش باد کرد بسکه یه قـُل دو قـُل بازی کرد ! بیا برامون یه نیروگاه دیگه بساز اصلاً ! سوخت هم نخواستیم ، فقط بساز ولی قول بده تا سال 2084 تحویل بدی ها !

2010/12/30

#870

بگن موسوی و کروبی دستگیر شدن وجداناً چیکار می‌کنی ؟!


  1. می‌روی توی فیس بوک عکس پروفایلت را عوض می‌کنی به اخبار مربوطه هم لایک می‌دهی ؟
  2. می‌روی توی بالاترین اعلام قیام می‌کنی چهارصد و شصت‌تا نمره مثبت می‌گیری ؟
  3. به همه توضیح می‌دهی که جنبش وارد فاز جدیدی شده و در این مرحله که احتمالاً چهل سال طول می‌کشد فقط باید سکوت کرد ؟
  4. دستگیری موسوی و کروبی را نشانه سقوط جمهوری اسلامی طی دو هفته‌ی آینده می‌دانی و خوشحالی می‌کنی ؟
  5. یکماه اطلاع رسانی می‌کنی که آخر ماه در یک حرکت یکپارچه بهمراه بیست نفر دیگر در تمام کشور ساعت ده شب سه دقیقه لامپ خاموش بکنی ؟
  6. به جبران این کار یک فیلم از آخرین سوتی احمدی نژاد در سفر ترکیه می‌گذاری آقا یک هفته می‌خندیم ها ؟
  7. خامنه‌ای دوباره می‌رود قم یکماه با خبرهای مربوط به مرگش و قطع امید کردن پزشکان سرگرم می‌شوی ؟
  8. یا اصلاً خامنه‌ای چرا ؟ دوباره خبر می‌رسد که جمیله مـُرده می‌روی به نیت "یادش بخیر" و "روح بزرگ این بانوی هنرمند شاد" رقص عربی‌اش را تماشا می‌کنی بعد خبر تکذیب می‌شود می‌گوئی برو بابا زنیکه رقاص ؟
  9. کم کم آماده می‌شوی که دومین سالگرد اعتراضات بعد از انتخابات پیارسال را برگزار بکنی چون امسال جز شصت تا بیانیه هیچ اتفاق دیگری نیفتاده که سالگرد هم داشته باشد ؟
  10. وای اگر رهنورد حکم جهادم دهد اگر نداد هم بالاخره وای اگر یکنفر دیگر حکم جهادم دهد اگر هم بالاخره یکی پیدا شد که حکم جهادم دهد می‌گویم چرا از جون خودت مایه نمی‌ذاری الدنگ ؟
پنج نتیجه‌ی خیلی طبیعی بعد از این متن :
  1. تو باز نشسته‌ای بیرون گود می‌گوئی لنگش کن ؟
  2. اگر مردی خودت پاشو بیا ایران به دستگیری موسوی و کروبی اعتراض کن ؟
  3. ببینم ، اصلاً دستگیری موسوی و کروبی بتو چه ربطی دارد الدنگ فرانسه نشین عرق خور ؟
  4. نکنه فکر کرده‌ای جنبش باید یک شبه پیروز بشود ؟ نخیر ! دویست سال وقت لازم دارد ؟
  5. اصلاً تو خودت برای جنبش چیکار کرده‌ای که من هم بکنم ؟ ی ی ی ی ی !

2010/12/28

#869

سد ممد ؛ اگه ما بریم رأی بدیم تو میای برامون پس بگیری ؟!


از آنجا که یارب این نوگل خندان که سپردی به منش برای شرکت در انتخابات بعدی (یعنی انتخابات فعلی که هیچی ، پشم) سه تا شرط مثبت 18 گذاشته ولی نگفته که خب حالا اگر این شروط برآورده نشه اصلاح طلبها مثلاً از چه لاک غلط گیری استفاده می‌کنند لذا حالا من گیرم و جمهوری اسلامی اصلاً خر شد و گفت اگر اصلاح طلبها سی تا شرط دیگر هم بگذارند همه را برآورده می‌کنم فقط جان مادرشان حتماً در انتخابات شرکت بکنند (البته جمهوری اسلامی همینجوریش خر نشده هم باز همین اصلاح طلبها حتماً کاندید سیخ می‌کنند جلو ها ولی حالا !) و ما هم رفتیم و به همینها رأی هم دادیم ، خب ، آنوقت همین سوالی پیش می‌آید که این بالا نوشتم با یک"یا" :

اگه ما بریم رأی بدیم تو میای برامون پس بگیری ؟ یا ...
  1. یا همون فردای انتخابات پیام تبریک می‌فرستی به ولایت فقیه هم میگی چاکریم ؟
  2. یا باز ما باید بریم تو خیابونا بمیریم تو یه کمی گریه بکنی بعد بر ضرورت رعایت قانون در جامعه‌ی مدنی هم خیلی تاکید کنی ؟
  3. یا دوباره سی نفر در اثر شکنجه کشته بشن تو از ناراحتی بری ایتالیا با یه جیگر طلا درباره اصلاحات ماچمالی و ضمناً مصاحبه کنی ؟
  4. یا صد نفر دیگه هم اعدام بشن ولی تو در عوض هر سه ماه یه دفعه اینقدر حرفهای قشنگی میزنی که نگو ؟
  5. یا ما دوباره یه جنبش راه می‌ندازیم شماها هشت ماه بهم تعارف می‌کنین که کی رهبر جنبش باشه از ماه نهم هم میگین جنبش اصلاً رهبر نمی‌خواد فقط مردم فقط مردم ؟
  6. یا نظام می‌زنه مردمو جر میده ولی تو می‌گی اینکارها به حفظ همون نظام لطمه می‌زنه و کلاً از آرمانهای امام راحل چه خبر ؟
  7. یا هرچی روزنامه‌نگار و بلاگره اگر دستگیر نشن فراری میشن ولی شما یه عده‌تون میان خارج هرچی سایت و رسانه باشه می‌دین دستشون که به بقیه بگن زر نزن خفه ؟
  8. یا اصلاً ولش کن ما خریم نمی‌فهمیم هشت سال بدون شرط همه چی دستتون بود چطوری ریدین وسط گل قالی که امروز شد این ؟
  9. یا چه بسا اُسکلیم یادمون رفته اونوقتی که هنوز کار به شرط و شروط هم نکشیده بود شماها یه مجلس اصلاحات رو نتونستین بالا نگه دارین چه به شلوار اصلاحات ؟
  10. یا اصلاً چه کاریه ؟ دوباره سه تا شرط می‌ذاری برای انتخابات بعدیش می‌گی اگه اینا نشه ما شرکت نمی‌کنیم ؟ آی دور هم می‌خندیما !

2010/12/27

#868

رفقا ؛ خانواده حبیب دستگیر شده‌اند ...

بدبختانه خبرهای بسیار بدی از سنندج می‌رسد . تعداد زیادی از خانواده حبیب بهمراه جمعی از فعالین و آگاهان همگی دستگیر شده‌اند . من جرأت نمی‌کنم که چرایش را از خودم هم بپرسم کسی از رفقا اگر خبر "موثق" دارد لطفاً اضافه بکند . تکرار می‌کنم که کسی اگر خبر "موثق" دارد بگذارد نه کسانی که از نیم ساعت دیگر دسته دسته می‌خواهند اعلام بکنند که همین الآن با رئیس سازمان زندانها و دادستان کل کشور و صادق لاریجانی و اگر ولشان کنی با خود خامنه‌ای تلفنی صحبت کرده‌اند . ضمناً تمام خطوط تلفن و اینترنت در سنندج تقریباً قطع شده است و ارتباط با زندان سنندج هم ناممکن ...

2010/12/26

#867

کاری که برای فرزاد ناتمام ماند برای حبیب تمام شد !



از آنجا که حبیب الله لطیفی امروز اعدام نشد و لذا یوووووهووووو و هوررررررا و اینا و نیز از آنجا که همه و در صدر همه رفقای کـُرد درست از لحظه‌ی انتشار خبر قرار اعدام تا همین بامداد امروز چنان قیامت و تلاشی کردند که یعنی دم همه‌شان گرم و همچنین از آنجا که انگار شکل خیابانی جنبش از داخل به خارج کشور تغییر جاز (همان یکجور فاز داخلی) داده و لذا مشخصاً دیروز تقریباً تا نیمه‌های شب تمام اروپا قیامت بود ولی چون نیمه شب اروپا می‌شود نیمه‌ روز امریکا برای همین جنبش هنوز به آنجاها تغییر جاز نداده و خصوصاً از آنجا که ظاهراً هر جای دنیا که جنبش همچنان در فاز خیابانی باشد من نمیدانم چرا ما هم دقیقاً زرت وسط همانجا هستیم و نظر به اینکه ما پارسال تا حالا از فاز خیابانی هیچ گزارشی ننوشته‌ایم و داشتیم کف می‌کردیم لذا گزارش لحظه به لحظه‌ی ما را از اتفاقات داخلی و خارجی دیروز که منجر به نانای نای همه‌مان در امروز شد هرکی اینجا نخواند خیلی آقاست !

  1. از ابتدای صبح همه در تکاپوی تجمعات ظهر بودند . پوسترها و پلاکاردها تر و تر چاپ می‌شد ، مجوزها دریافت و در نتیجه پلیس ضد شورش در محل دارای مجوز مستقر می‌شد و طبیعتاً بعدش کتک می‌خورد می‌رفت : اینجا اروپاست !
  2. مخابرات فرانسه دیروز خیلی پول درآورد . ایرانی‌های اینجا دیروز تقریباً هشتصد هزار ساعت با هم تلفنی حرف زدند تا آخرین برنامه‌ها را بدانند و هم بدانند که جهت اختغاش هرچه بیشتر چندتا لوله باید با خودشان به محل تجمع بیاورند : اینجا همچنان اروپاست ولی ما هم همچنان ایرانی هستیم !
  3. صحن مقابل ایفل خیلی جای بدی قرار دارد . من جای شهرداری پاریس بودم می‌کشیدم می‌بردم سه تا محل آنورتر . اخیراً تجمعات اعتراضی ایرانی‌ها تقریباً بعنوان یکی از جاذبه‌های توریستی اطراف ایفل درآمده . توریستها اگر یک روزی بیایند ببینند هزارتا ایرانی آنجا نیستند به مدیر تور اعتراض می‌کنند می‌گویند مرتیکه خر ما می‌خواستیم برویم پای ایفل ما را آورده‌ای کجا ؟!
  4. آدم البته در اینجور اختغاشات از دیدن دوستانش خیلی خوشحال می‌شود ولی وقتی اتفاقات ایران یکجوری است که شما مجبوری دوستانت را هر روز و در یک محل ببینی طبیعتاً حوصله‌ات سر می‌رود و برای اینکه ریخت رفقا تکراری نشود می‌روی یک کمی اطراف محل تجمع پرسه میزنی . دقیقاً همینجوری است که ما الآن تمام سوراخ سمبه‌های اطراف ایفل را یاد گرفته‌ایم اگر مشکلی داشتید از خودم بپرسید !
  5. رفقای کـُرد آنقدر بامعرفت و صمیمی هستند که وقتی تو فقط چهار خط در حمایت از کسی که خودت هم قلباً می‌خواهی ازش حمایت بکنی مطلب می‌نویسی می‌آیند جلو و از تو تشکر می‌کنند . من به خدا قسم دیروز اگر خودم را جمع و جور نکرده بودم یک عالمه گریه می‌کردم وقتی اینها را بهم می‌گفتند . این بی‌نظیرترین برخوردی بوده که تا حالا با نوشته‌هایم شده . همین کـُردهائی که ما و دقیقاً خود من تازه یک عالمه هم بهشان مدیونیم ...
  6. این سفارت جمهوری اسلامی هم لامصب خیلی بد جائی است . وقتی محل سفارت با محل اختغاش فقط دویست متر فاصله داشته باشد و سفارت هم شیشه داشته باشد جان اون مادرت ، تو جای من ؛ همینجوری بیخود و بی‌جهت یک قدمی تا آنجا نمی‌زنی ؟ همینجوری بی‌خودی‌ها ! البته ما که نرفتیم ولی یک عده "عوضی" می‌خواستند بروند که تهش آنها هم نرفتند !
  7. در آخر مراسم یک سوال جهانی شده بود : حکم اجراء می‌شود یا نه ؟ تقریباً هیچکس جواب نمی‌داد و اینجور مواقع وقتی جوابت چیزی باشد که خودت هم دلت نمی‌خواهد از کسی بشنوی خب طبیعتاً آدم حرف نمی‌زند دیگر . فقط محمدرضا شاهید بود که در یک لحظه از گوشه‌ای پیدا شد و درحالیکه از گوشه دیگری ناپدید می‌شد گفت : این حکم اجراء نمی‌شود ! من نمیدانم شاهید اینرا از کجا خبر داشت ولی احتمالاً اینکه می‌گویند جاسوس است راست باشد . البته طبیعی هم هست : اینجا همه به هم همینرا می‌گویند !
  8. حالا نوبت رفقای رسانه‌ای‌مان بود . بابک داد در صدای امریکای جهانخوار یک تنه خشتک طرف مقابلش را که از آن اولترا سبزهای سوپر دولوکس تک صندلی کولردار بود سرش پرچم کرده بود و از حبیب موکداً بعنوان یک دانشجوی "ایرانی" ، تکرار می‌کنم : ایرانی ، ببین ! "ایرانی" ، که البته کـُرد هم هست جانانه دفاع کرده بود . این رسانه‌های اینطرفی اصلاً مرض دارند . من و آرش و همین بابک را می‌بینند که یک عالمه از "مواضع جنبش" انحراف داریم ها ، باز در میزگردها می‌اندازند با این اولترا سبزهای بوق بنزی دو کاربراته . این دو کاربرات‌ها البته در خارج کشور برای ما عینهو لونا پارک می‌مانند : خیلی تفریح می‌کنیم باهاشان !
  9. شب که برگشتیم خانه خبر اختغاشات شهرهای دیگر اروپا بیشتر دلگرممان کرد . همینجوری داشتیم فیس بوکمان را ورق می‌زدیم که حوالی دوازده و نیم شب یکدفعه خبر جدیدی رسید : چندتا از رفقا رفته بودند خودشان را به نرده‌های سفارت زنجیر کرده بودند . جااااااااااان ؟ وسط این سرمای قمبل سوز لانتوری ؟ خبر بعدی این بود که پلیس ضد شورش بطور ددمشینایانه به بچه‌ها حمله کرده بود . در جریان این حمله‌ی ددمنیشینه متأسفانه به کسی تجاوز نشد ولی خوشبختانه پلیس فرانسه هم برای اولین بار طی یک حمله‌ی وحشیانه تلفات نداد !
  10. نیمه‌های شب است . همه منتظریم . مردم در سنندج رفته‌اند جلوی زندان تجمع کرده‌اند . رئیس زندان آمده وسط جمعیت قسم خورده که حبیب اعدام نمی‌شود . خبرها را از طریق سامان که قطعاً بهش اعتماد داریم دنبال می‌کنیم : با خواهر حبیب حرف می‌زند و منتشر می‌کند . بلافاصله هشت هزار و چهارصد و سی و دو نفر ظرف سی ثانیه در فیس بوک مدعی می‌شوند که همین الآن با خواهر حبیب تلفنی حرف زده‌اند . رفقای کله فرفری لندن و حومه‌ی لندن هم واقعاً خیلی زحمت می‌کشند که همه بدانند که سی ثانیه پیش با خواهر حبیب صحبت شده . اینکه کی واقعاً این صحبت را انجام داده که سوال ندارد خب معلوم است که سامان این وسط بوق است ! بالاخره اینروزها تولد حضرت "مسیح" علیه النژاد هم هست الکی که نیست !
  11. گوگوش هم البته تا الآن خیلی برای این جنبش زحمت کشیده طفل معصوم . دیشب در کلن که تصادفاً به بروکسل هم خیلی نزدیک است کنسرت می‌گذارد و حوالی ساعت چهار صبح درست در زمانیکه در سنندج ساعت شش و نیم صبح و وقت اجرای حکم است و سکوت تمام بند بند وجود ما را گرفته ناگهان در فیس بوک از بروکسل خبر می‌رسد که خوشبختانه الآن موفق شدیم که از کنسرت برگردیم و لاکردار خیلی خوش گذشت . بوس بوس بوس ! با رسیدن این خبر جمعی از نگرانی جدی درآمدند !
  12. حوالی هفت صبح به وقت خودمان و نه و نیم به وقت ایران دیگر میشد که راحت خوابید . حبیب اعدام نشده بود . میلیونها جیغ از خوشحالی در تمام وجود داشتیم که کنترلش مشکل بود . حبیب ، دانشجوی کـُرد "ایرانی" اعدام نشده بود . حبیب زنده است . ای خداااااااااااااا ! و فقط یک نگرانی برایمان ماند : اینکه نکند بخاطر پرهیز از فشارها ، دفعه بعد مثل دفعات قبل حکم را بدون اعلام قبلی اجرا بکنند ؟ پس از همین امروز همه‌مان باید مثل دیروز با تمام توان کار بکنیم . ما البته خیلی ملت هوشیاری هستیم ولی انگار که جز دقیقه‌ی نود و هفت الباقی‌اش دیگر جزء وقت بازی‌مان نیست . فقط در وقت اضافه‌ی هفتم است که یا باید گل بزنیم یا که گل بخوریم . عینهو پرسپولیس !

2010/12/24

#866

احمدی نژاد پس فردا : کی ؟ حبیب ؟ ما تو ایران اصلاً اعدام نداریم !


در راستای اینکه خودتان می‌دانید ، پس فردا با احمدی نژاد مصاحبه‌ای انجام دادیم که امروز منتشر می‌شود :

ما : با تشکر از حضور شما در برنامه لطفاً سوالهای خودتان را از ما بپرسید .
مموتی : یک نفر در سنندج حالا خلافی کرده خلافی نکرده اونش تحت بررسی‌ست . ما برادران محارب کـُردمونو دوست داریم ما بهشون علاقه مندیم . در سفر قبلی هم اونجا یک واحد تشخیص طبی افتتاح کردیم که برادران کرد همینجور مادرزاد محارب به دنیا نیان . اونوقت اینا برداشتن داد و هوار تمام دنیا رو پر کردن که آی حبیب الله لطیفی یکشنبه اعدام میشه . یکسری از این قدرتهای پوشالی هم برای فرار از بحران اقتصادیشون اومدن حمایت کردن . به فضل الهی قوه قضائیه‌ی ما مستقل عمل میکنه ما هم نامه نوشتیم گفتیم مستقل‌تر عمل بکنه حتی خبر داریم که رهبری هم نامه نوشته گفته همینجوری مستقل بمون .

ما : خیلی ممنون که سوال اول را پرسیدید حالا سوال دوم را بپرسید بی‌زحمت .
مموتی : اصلاً یکی از راهکارهای این دولت برای جلوگیری از اعدام در منطقه همین هدفمند کردن یارانه‌ها بود . شما دقت کنید طی سیاستهای اصولی ما در پنج سال گذشته به فضل الهی تمام برادران کـُرد برای کارگری آواره تهران شدن . در تهران هم کسی که مجبوره چهارصد تومن بده که یه بربری بخره خب ملت کـُرد ما ملت هوشیاری هستن میرن صبح تا شب زحمت می‌کشن که بتونن شب یه بربری بخرن که تازه فقط بتونن زنده بمونن . در واقع این طرح هزاران ساعت کارشناسی روش و توش انجام گرفته . تمام کارشناسها گفتن آدم اول باید زنده بمونه بعد بتونه بره محارب بشه . حالا من از شما می‌پرسم ؛ کسی که مجبوره صبح تا شب کار بکنه که بتونه یه بربری بخره اصلاً فرصت میکنه که محارب هم بشه ؟

ما : عجب احساس شعف خاصی بما دست داده الآن با این توضیح رسانی شما . خب دیگه ؟
من اصلاً از همین قدرتهای پوشالی سوال می‌کنم : شما در مملکت خودتون کسی کشته نمیشه ؟ ایناش این عکس خواهر مروه الشربینی ، ببینید چه جور مظلومانه به شهادت رسید . خب این اعدام نیست ؟ اینا در امریکا خودشون صندلی الکتریکی رو گذاشتن تو موزه‌هاشون . خب مگه با صندلی الکتریکی چیکار میکردن ؟ جز این بوده که ممه رو می‌دادن دست لولو آدمهای مظلوم و بی‌گناه رو اعدام می‌کردن ؟ همین پریروز در ایالت ویرجینیا که یک جزیره‌ کوچکی است در غزب قطب شمال حوالی بوتسوآنا یک خانم مومن متعهد که فقط دوتا قتل کرده بوده رو اعدام کردن که البته ما به سازمان ملل نامه نوشتیم شکایت کردیم و بشدت پیگیر ماجرا هستیم .

ما : این وسط نموداری چیزی نمی‌خوای نشون بدی ؟ نذر داریما !
مموتی : اتفاقاً تمام نمودارهای ما الآن تو وزارت خارجه‌ست که خب اونم یه تغییراتی داشت که البته تغییرات در هر دولتی عین دولت ما کاملاً طبیعیه . منتها آقای صالحی چون بالاخره تازه اومدن سر کار اینه که دقیقاً به کشوهای وزارتخارجه عادت نکردن جای نمودارها رو بلد نیست . البته متاسفانه یه سری کارهای تخریبی هم توسط مسئولان قبلی در وزارتخارجه انجام شد که من از آقای متکی گله دارم . ایشون تمام نمودارها رو گذاشته سر طاقچه اتفاقاً نمودار محاربه و تمام مدارک تبرئه همین برادر محاربمون آقای لطیفی هم لب همون طاقچه بوده . ایشالا به محض اینکه طاقچه پیدا شد با یک گونی سیب زمینی و سه هزار تومن پول نقد ، تمام اسناد و نمودارها و مدارک را به اطلاع ملت محارب پرور کـُرد خواهیم رساند !

2010/12/21

#864

شـب یـلـدا یـادت نـره !


  1. رفقای تو زندون یادت نره که جای دسته جمعی نشستن و تخمه و هندونه ، تو انفرادی تنها نشستن دارن کتک و فحش می‌خورن .
  2. اونائی که با وثیقه بیرونن یادت نره که هر روزشون بیم و انتظاره واسه یه زنگ تلفن یا یه صدای آیفون یا یه نامه تو صندوق که باید برگردن .
  3. اونائی که اعتصاب غذا کردن یادت نره که هندونه واسه صفا که خیلی زیاده ، آب و نون واسه زنده موندن هم نمی‌خورن .
  4. خونواده‌هاشون یادت نره که جای آجیل دارن خون دل می‌خورن .
  5. اونائی که پارسال تا حالا کشته شدن یادت نره که شاید چقدر دلشون می‌خواست که باشن و یلدا بگیرن .
  6. خونواده‌های اونام یادت نره که امشب جای خالی عزیزشون گل گذاشتن ، سکوت می‌کنن و نگاهش میکنن .
  7. مادرای عزادار یادت نره که بعضیاشون اولی و بعضیا دومین یلداشونه که دلشون میخواد زودتر این شب لعنتی تموم بشه بلکه اشکشون بند بیاد .
  8. اونائی که محاربه و اعدام گرفتن یادت نره که تا وقت اجرای حکم هر شب براشون یلداست از فرط بلندی و نرسیدن صبح .
  9. شعارهات یادت نره که اینهمه توی خیابون و بالای پشت بوم و توی وبلاگت می‌گفتی و الآن خیلی وقته که دیگه فقط توی دلت می‌گیشون .
  10. ما رو هم یادت نره که اولین یلدامونه که بیرونیم و دور و اینقدر دلمون گرفته که انگار جای یلدا باید شام غریبون بگیریم واسه خودمون .

هندونه و تخمه و آجیل و انار و عرق و غیبت و فال رو می‌دونم که یادت نمی‌ره !

2010/12/20

#863

عمراً 20 سال پیش می‌تونستید ماهی 4000 تومن نون بخورید ؟!


بخدا این دولت معجزه است . به همین راحتی یک کاری کرده که آدم ماهی چهار هزار تومن نان بخورد . بنده اصلاً به این کاری ندارم که الآن با چهار هزار تومن چندتا نان می‌شود در ماه گرفت بلکه اصلاً هیچ ربطی هم ندارد که الآن با چهار هزار تومن چه غلطی می‌شود کرد یا نکرد ، این دولت فقط بر حسب آمار و ارقام دقیق حرف می‌زند . مهم مقایسه این آمار با آمارهای قبلی است . چرا ما ملت اینقدر نفهمیم که این چیزا را نمی‌فهمیم ؟ حتماً باید بزنند توی سرمان ؟ یا با ماشین از رویمان رد بشوند تا بفهمیم که بیست سال پیش حتی اگر یک پنت هاوس هم شرط بندی می‌کردیم ، خودمان را جر هم که می‌دادیم باز نمی‌توانستیم ظرف یکماه چهار هزار تومن نان بخوریم . آخرش هم پنت هاوس را می‌باختیم بدبخت می‌شدیم بعد بدبختی‌ آنموقعمان را می‌انداختیم گردن دولت فعلی .

وجداناً حساب کنید ؛ بیست سال پیش با چهار هزار تومن می‌توانستید حداقل چهار هزارتا بربری بخرید . من اصلاً گیرم که هر خانه‌ای سه نفر جمعیت هم بیشتر نمی‌داشت ، یعنی ..... اکـــــــــــّـــــــه هی‌‌‌‌‌‌‌‌ی‌‌‌‌‌ی‌ی‌ی ! ای کارد بخورد به آن شکمتان ! معده است یا خندق بلا ؟ سه نفر آدم جمعاً دوازده هزارتا بربری را کجایتان جا می‌کردید اصلاً ؟ آدم دردش را به کی بگوید ؟ همین کارها را کردید که همه‌تان اینجوری دیلاق و راحت طلب شدید حالا فقط انتظار دارید که هلو برود توی گلو تا یک طرح موفقی می‌خواهد اجرا بشود صدای همه‌تان درمی‌آید دیگر . شورای سیاست‌گذاری بربری دولت بد کرده که الآن یک خانواده‌ی سی نفره با همان ماهی چهار هزار تومن یک اندازه‌ای بتواند نان بخورد که هیچکدامشان نترکد ؟ نه ، بد کرده ؟ باز خدا پدرش را بیامرزد که بعد از هدفمند کردن بربری همه جا فقط پلیس مستقر کرده ، اگر قرار به روال سابق بود که باید هلال احمر و آتشنشانی و تخلیه چاه و ترکیدگی لوله هم مستقر می‌کرد همه جا !

2010/12/19

#862

به مهدی یحیی نژاد : داداش ! مرگ من یواش !


در راستای حمایت همه جانبه از مسدود شدن در و دیوار در بالاترین طی بیست و چهار ساعت گذشته اینجانب دارنده‌ی یک باب هویت تأئید شده بهمراه اعتبار حدودی 45000 که از همین الآن دیگر تقریباً نداشته محسوب می‌گردد در اینجا سه ابزار موثر جهت ایجاد نظم و هماهنگی قاطع و هرچه سریعتر در سایت را به این شرح اعلام می‌دارم :

1- کمباین : جهت جلوگیری قاطع از کارشکنی کاربران یک کمباین ول کنید وسط بالاترین همینجوری ریز و درشت و لینک و لینک گذار و کامنت و کامنت گذار و مثبت دهنده و منفی دهنده و کلاً همه را بزند از آنطرف بسته بندی بکند بیندازد بیرون . خیلی کیف می‌دهد . کسانی که کار فرهنگی و قانون حالی‌شان نمی‌شود همان حقشان است بروند لادست کمباین . دو ماه است مهدی یحیی نژاد خودش را کشت گفت بابا یه کمی یواش‌تر همه گفتند نه ! الاّ و بلاّ حالا که اینجوریه ما باید بیشتر فشار بدهیم . همان الهی که همه‌مان برویم لادست کمباین به حق علی !

2- بیل مکانیکی : بیل را از همان بالا ول کنید توی فرق سر سایت و دوباره بالا ببرید و باز ول کنید . اینکار را حدوداً سه چهار روز ادامه بدهید تمام کاربران متخلف نابود می‌شوند . فقط آنهائی که بجای نابود زخمی می‌شوند کار و زندگی‌شان را می‌گذارند زمین همه کار می‌کنند که در عوض سایت را نابود بکنند . ولی شما خوف نکنید ! شما کمباین و بیل مکانیکی دارید ، بقیه ندارند ! کاربران متلاشی شده آنهائی که متلاشی نشده‌اند را تحریک می‌کنند که سایت را به نابودی بکشند . شما با بیل مکانیکی با همانها هم برخورد قاطع کنید . کم کم دیگر همه نابود می‌شوند و وقتی هیچکسی در سایت نباشد قانون بخوبی رعایت می‌شود !

3- خود مهدی یحیی نژاد : برادر جان ! این راهش نیست . بالاترین را کلی زحمت کشیده‌ای که به اینجا رسانده‌ای . تو می‌دانی که من از خود تو موافق‌ترم با عدم فحاشی به خدا پیغمبر و خبر درست درمان کار کردن در سایت و سایر موارد . ولی این راهش نیست . روش حذفی آنهم اینطور چکشی هیچ‌جا جواب نداده در بالاترین هم جواب نمی‌دهد . فقط همه را جری‌تر می‌کند . پیشنهاد من اینست که یک صفحه‌ی موقت باز کن برای دریافت نظرات (یا همان وبلاگ بالاترین) بگذار تمام اعضا جدا و خارج از محل سایت بیایند هرچه که می‌خواهند بگویند . حتی بگذار تمام فحشهایشان را هم همانجا بیرون از سایت بدهند . خودت و بالایارها و هر کس دیگری که بهش اعتماد داری تمام حرفها را بخوانید مطمئن باش که از وسطش حرف حساب هم زیاد درمی‌آید که بدرد احوال امروز سایت بخورد . نگذار یعقوب نزول خور ناراحت بشود ! از ما گفتن !

2010/12/18

#861

خیلی ممنون ؛ ایشالا با یارانه‌ها جنبش هم هدفمند می‌شود !


به میمنت و شگون یارانه‌ها پس از پنج سال-نفر-چماق تلاش شبانه روزی و پنج سال-چماق-نفر توضیح رسانی از طریق نماز جمعه و پنج نفر-چماق-سال تحقیق جانفرسا بر روی نقش وازلین در رونق اقتصادی ایران سرانجام هدفمند شد و به همین مناسبت یک لشکر پلیس در پمپ بنزینها مستقر شدند . در اینجا مجدداً به طریقه‌ی همان بیست سوالی‌هائی که ده تا سوال بیشتر ندارد اتفاقاتی که نهایتاً تا پس فردا حالا چون توئی نهایتاً تا پسون فردا حتماً می‌افتد را به نحو شایسته‌ای پیش بینی می‌کنیم :

پس از این هدفمندی مطلوب چون توئی تا پسون فردا چه اتفاقاتی می‌افتد ؟
  1. از فردا جلوی هر نانوائی سه‌تا آر.پی.جی زن با روحیه‌ی بسیجی مستقر می‌شوند که طرح درست اجرا بشود ؟
  2. دانشگاهها برای سه ماه تعطیل می‌شود چون ممکن است دوباره هوا آلوده بشود یا سرد بشود یا خلاصه هواست دیگر ، بالاخره یک چیزی می‌شود ؟
  3. تا پس فردا طرح ارتقاء نوامیس اجتماعی در پمپ بنزینها با موفقیت اجراء و ضمناً سی نفر کشته و هشتاد نفر ناپدید و از سرنوشت بقیه هم هنوز اطلاعی در دست نمی‌باشد ؟
  4. همین امروز فردا یکدفعه زرتی عکس امام حسین در یکجائی پاره می‌شود و سی هزار کفن پوش برای هدفمندی هرچه دقیقتر یارانه‌ها با اتوبوس وارد تهران می‌شوند ؟
  5. یا نه ؛ یکدفعه می‌زند از پهلوی فاطمه زهرا خون می‌آید و از میدان انقلاب تا آزادی داربست می‌زنند و ساندیس می‌خورند و ضمناً هر کی که رد بشود را می‌گیرند اساساً کتک می‌زنند ؟
  6. رهبری برای پنجمین بار می‌رود قم با مراجع کارهای گرم و صمیمانه می‌کند و اصولاً پارسال تا حالا که نماز جمعه نخوانده فکر نمیکنی دیگر وقتش است که یکی بخواند ؟
  7. قرار می‌شود لاریجانی تا دو هفته‌ی دیگر احمدی نژاد را استیضاح بکند بعد یکدفعه در سانحه سقوط فلاش تانک مستراح خانه‌شان شهید می‌شود و اصلاً همان قبلاً که حداد عادل رئیس مجلس بود خیلی بهتر بود ؟
  8. قوه قضائیه با هر کسی که بتواند بیشتر از سه تا بربری بخرد برخورد قاطع می‌کند و به همین مناسبت سکینه محمدی سنگسار می‌شود ؟
  9. طرح جمع آوری مواد فروشها در میدان شوش به اجراء درمی‌آید و در آن سیصد بانوی بد حجاب در میدان صادقیه دستگیر و چهارصد پژوی 206 که در دروازه دولاب یکطرفه رفته بودند با راننده به پارکینگ منتقل می‌شود ؟
  10. اصولاً جنبش سبز نمرده این دولته که مرده و در مجموع اسب حیوان نجیبی است ؟!

#860

ای که من خواهر و مادر هرچی خدا پیغمبره ... حالا خوب شد ؟!


یارو بخاطر ما توی زندان اعتصاب غذای خشک کرده من اینجا دارم خشتک بالاترین را می‌کشم سرش که چرا نمیگذارد به خدا پیغمبر فحش خواهر مادر بدهم ؟ یارو بالای دار دارد تکنو می‌زند من اینجا نشسته‌ام می‌گویم چرا بالاترین نمی‌گذارد قیمه امام حسین را به گه بکشم ؟ یارو را توی خانه‌اش حبس کرده‌اند نفس نمی‌گذارند بکشد من اینجا دارم خودم را جر می‌دهم که چرا در بالاترین نمی‌شود پرده از روابط کثیف پیامبر و عایشه برداشت ؟ آنجا کودکی با صدای معصوم برای پدر اسیرش ترانه می‌خواند اینجا من نعره می‌زنم که ای بالاترین ؛ متأسفم برات ! همین پریروز دیکتاتور نمی‌گذارد که من مراسم عاشورایم را برگزار بکنم همین امروز من دارم مراسم خداحافظی با بالاترین برگزار می‌کنم . یک عده هم که فوری می‌آیند می‌گویند نه ، جان مادرت نرو ! و چون دوستان خیلی اصرار می‌کنند منهم علیرغم میل باطنی مجبورم همچنان بمانم و خفت این خفقان را تحمل بکنم !

منی که عضو بالاترین هستم چند درصد مخاطبان بالاترین را تشکیل می‌دهم ؟ میلیونها مخاطبی که هر روز حرفهای منرا از طریق همین بالاترین می‌شنوند چند درصد امکان اظهار نظر در بالاترین دارند ؟ کدامیک از کسانی که هر روز برای دریافت آخرین خبر و گسترش اطلاع رسانی به بالاترین می‌آیند دنبال روابط مشکوک پیغمبر و عایشه می‌گردند ؟ چندتایشان بخاطر رفتار اخیر کاربران بالاترین همین الآن دارند می‌گویند ای بابا بالاترین هم دیگر شورش درآمده و ول می‌کنند و می‌روند ؟ چند نفر دیگر به هم می‌گویند ما حتی در یک سایت هم نمی‌توانیم با هم مراعات و رعایت آداب و اصول کنیم جنبشش که بخورد توی سرمان ؟ منی که عضو بالاترین هستم و هر روز چشم انتظار همین مخاطبم تا الآن چقدر سعی کرده‌ام که این مخاطب را اگر هم بیشتر نمی‌کنم لااقل حفظش کنم ؟

و اینکه ... این حرفها را کسی دارد می‌گوید که تا الآن خودش تندترین شوخیهای مذهبی را کرده که هیچکدام از شما نکرده‌اید . کسی که تا الآن چهار دفعه رسماً سوره‌ی قرآن به فارسی نوشته که کمتر کسی‌تان همین الآن هم جسارت انجامش را دارد . و همان آدم حالا می‌گوید که رفقا ! امروز ما حرفهای خیلی مهمتری غیر از افشاء خانوم بازی ائمه و رو کردن سند جنایات خدا پیغمبر داریم . کجا داریم می‌رویم ؟ ... همین !

2010/12/17

#859

همه‌ی ما خانواده‌ی شمائیم ؛ بخاطر ما بشکنید اعتصاب را ...


سلام خواهر ، سلام برادر ، سلام پدر . اینروزها که برای گرفتن حق من لبت را بر آب و غذا بسته‌ای احساس شرم و گناه چنان بیخ حلقم را گرفته که از آن هیچ خلاصی ندارم . تو همیشه برای من فداکاری کرده‌ای . همیشه برایم بزرگتری کرده‌ای . امروز هم چنان رفتار می‌کنی که انگار در این حق سلب شده تنهائی . انگار که حق را فقط از تو گرفته‌اند نه من . هر چند که شاید خود من به این مدت طوری رفتار کرده‌ام که انگار هیچ حقی از من سلب و ضایع نشده . همین عاشورائی که گذشت می‌شود یکسال که بجای تلاش برای احقاق حقم فقط نشسته‌ام یقه‌ی رفقای سابق خودم را گرفته‌ام . انگار که همه‌مان دنبال مقصر بگردیم بعد که زورمان به مقصر اصلی نرسید همدیگر را مقصر کنیم .

ولی گاهی یک سیلی از یک بزرگتر چنان آدم را به خودش می‌آورد که هزار سال مکتب به پایش نمی‌رسد . بزرگترها هر وقت که به نزدیکانشان سیلی می‌زنند خودشان بیشتر از همه دردشان می‌آید . خودشان بیشتر رنج می‌کشند که کار برادر و خواهر کوچکتر به کجا کشیده که مگر یک سیلی آنها را به خود بیاورد . گاهی پیش خودشان فکر می‌کنند که اصلاً شاید تقصیر از خود ما بوده که این خواهر و برادر کوچکترم امروز اینطور شده‌اند . شماها امروز به ما همان سیلی را زدید و خودتان بیشتر دردتان می‌آید . شما آنجا درد کشیدید تا ما اینجا به خودمان بیائیم . بس است دیگر ، از خجالت داریم آب می‌شویم ، بگذارید کمی هم سرمان را بیاوریم بالا ، می‌خواهیم دوباره به صورت شماها نگاه کنیم ...

امروز و دوباره و برای چند صدمین بار شما باز هم برای ما فداکاری کنید . ما در راهمان به کمک و راهنمائی و دستگیری شما خیلی احتیاج داریم . ما به سایه‌ی بزرگتری شما بالای سرمان خیلی احتیاج داریم . امروز همینی که شما را ازمان دور کرده‌اند بسمان است . می‌دانم که کوتاه آمدن برایتان کوهی است که کندنش کار هر کسی نیست ولی این فداکاری آخر را هم بخاطر ما بکنید و بخاطر احتیاجی که همه‌مان به برقراری سایه‌تان داریم ...

2010/12/13

#858

حــرّ خر کی بوده آقای نوری زاد در برابر آزادگی تو ... ؟


تا دیروز به اشتباه به تو می‌گفتم حرّ . سوای اینکه عاشورای هزار و چهارصد سال پیش را قبول داشته باشم و باشیم یا که نه به "اشتباه" به تو می‌گفتم حرّ . من آن عاشورای در قصه‌ها را بخاطر نمی‌آورم ولی عاشورای پارسال را چرا . با اینکه امروز ، اینجا در غربت فرانسه نشسته‌ام ولی عاشورای پارسال را مگر می‌شود که فراموشم بشود ؟ روزهای دیگر عاشورائی که ندا و سهراب و اشکان و دیگرانمان را جلادانه کشتند چه ؟ مگر هنوز و به فاصله‌ی کمتر از یکسال می‌توانم اینقدر بی‌وجود شده باشم که یادم برود ؟

بگذارید که قدری خودخواه ولی صادق باشم . در جریان تمام اعتراضات و حضور در خیابان‌هایمان ، فقط یکبار شد که ضربه‌ای با باتوم به مچ دستم خورد . آه و فغانم دنیا را گرفت که وا مصیبتا چه نشسته‌اید که سر سه راه مستوفی داشتم با دوربین موبایل فیلم می‌گرفتم که یک قاطر موتور سوار با چماق ضربه‌ای به دستم زد . غافل بودم آقای نوری زاد که آن ضربه فقط به دست من خورده و نه به تمام روح و وجودم . من و با تمام اینهمه ادعا در برابر تو حتی گوشه‌ای از آن روایتها که فتح کردی را نتوانستم که حتی بفهمم چه به فتح . منی که آنروز جمعاً کمتر از سی و پنج سال از عمرم گذشته بود را چه به آنکه بفهمم تو سی سال است که چه می‌کشی ؟ به آنروزی که من فقط پنج سالم بوده ...

حرّ بن یزید ریاحی خر کی بوده در برابر بزرگواری و شهامت تو آقای نوری زاد ؟ اگر هم که تمام داستانهای خرافی هزار سال پیش را باور داشته باشیم ، حرّ فقط کسی بوده که آن دم آخر به سپاه حق ملحق شد ، تو چه ؟ که همان دم اول به سپاه ما پیوستی ؟ که تمام اسم و رسم‌هایت را لگد زدی و به گوشه‌ی دوری انداختی و آمدی بسمت ما ؟ که آنروزی که پارسال پس‌فردای عاشورای ما آمدند و از پاره شدن عکس امامشان برای پخمه‌ها و ساندیس‌خورهای کشور "ما" افسانه‌ها ساختند ، تو یک تنه بار همه‌ی ما را به دوش گرفتی و گفتی که "عکس امامتان را من پاره کردم" ؟ که بخاطر همین حرفت و بخاطر حرّ شدن برای همه‌ی ماها تا امروز به اسارت درآمدی و شکنجه‌ها شدی و بعد امروز اینطور با جوانمردی دست از آب و غذا و جانت می‌شوئی و همسرت هم جوانمردانه‌تر از خود تو و هر حرّی می‌گوید که :

حافظ همه‌ی ما در بدترین شرایط خداست ، خدا در وجود همه‌ی ما هست با هر فکری و مسلکی که باشیم ...

2010/12/10

#857

اعترافات جدید سکینه محمدی !

.

2010/12/05

#855

ببخشید پارتیه چی شد ؟ مــنــهــدم اصلاً ؟؟!!

پارتی قبل از انهدام !

آفتاب نیوز نوشت "شب گذشته مأموران پلیس چند پارتی مختلط شبانه را در شمال شهر تهران ((منهدم)) کردند و چند فوتبالیست معروف و یک مربی لیگ برتر در میان دستگیر شدگان وجود دارد" . در اینجا ما ضمن تبریک این پیروزی بزرگ و آرزوی انهدام هرچه بیشتر پارتی‌های مختلط شبانه (عموماً پارتی‌ها تک جنسی هستند و روزانه برگزار می‌شوند - این یکی مختلط بود و شبانه) مشروح گزارش پلیس ظفرنمون در مورد انهدام مزبور برای اولین بار بعد از انهدام اولین پارتی جهان در جریان جنگ خندق در اینجا منتشر می‌شود :

بدنبال تماسهای بعمل آمده از طرف فضولیاران منطقه یک تهران ، شب گذشته تعدادی از پرسنل شریف ، متواضع ، مامان و خدوم نیروی انتظامی که بتازگی از عملیات پیچیده‌ی تماشای یک صحنه قتل دیگر برگشته بودند فوراً بوسیله صدها ناوگان موتوری به خط مقدم جبهه اعزام شدند و با توفیقات حضرت عصر عج (اگر روز بود این اتفاق با توفیقات حضرت صبح عج می‌‌افتاد) ابتدا اقدام به محاصره‌ی تمام منطقه عملیاتی نموده سپس ضمن نصب ماسک ضد اشک آور از طریق سیم بکسل حضرت عباس به بالای دیوار صعود نمودند که ناگهان با تعداد سیصد و هشتاد و چهار دیش ماهواره و سه برابر همین تعداد ال.ان.بی تنها روی یک پشت بام مواجه گردیدند که بلافاصله باعث تغییر محور عملیاتی از زیر بام به پشت بام گردید .

به همین مناسبت سربازان جان بر کف امام زمان پیش از انهدام پارتی مورد اشاره‌ی فضولیار محل ابتدا به نابودی دیشهای ماهواره از طریق لگد پرداختند و پس از انهدام کامل ادوات مکانیزه‌ی تهاجم فرهنگی دشمن به عملیات مخوف انهدام پارتی ادامه دادند . در این میان ناگهان یک اسب سفید همراه با سواری نورانی که ریختش درست معلوم نبود از روی همان پشت بام رد شد که مطابق استعلام بعمل آمده به احتمال زیاد آقا علی اصغر بوده باشد و حضرت به سربازانشان تبسم فرمودند . با دیدن این صحنه که روحیه‌ی سربازان گمنام را حدوداً هشت الی نه برابر کرده بود فوراً همانجا یک عالمه اشک شوق در چشم همه جمع گردید و عملیات انهدام پارتی با شدت مضاعفی ادامه یافت .

ارتش ظفرمند اسلام سپس با نفوذ تا پشت پنجره‌های محل فسق و فجور و پارتی طبق روال به تماشای صحنه‌ی جرم پرداختند که در این میان مطابق مشاهدات عینی تعدادی خواهر سر لخت با اوصافی که اگر گفته بشود درجا غسل جنابت بر هر مسلمانی واجب می‌گردد دست در دست و کمر و جاهای بدتر برادران دینی خود به عمل شنیع قر اشتغال داشتند . همچنین شنیده شد که (این یکی را با همین گوشهای خودم شنیدم) یکی از اغتشاشگران صراحتاً سایر فریب خوردگان را به اغتشاش دعوت نموده و دائماً تکرار میکرد که : حالا نای ، نای نای نای ، همش نای ، فقط نای ، بیا نای نای نای . در این لحظه سربازان گمنام که با دیدن این صحنه‌های فجیع خونشان به شلنگ قلیان درآمده بود بلافاصله با یک حمله‌ی برق آسا و گاز انبری محل را به تصرف درآورده و تمام نیروهای دشمن را به اسارت گرفتند . لازم به ذکر است که در میان اسراء تعدادی فوتبالیست و مربی نیز به چشم می‌خورد که به احتمال زیاد همگی در توطئه قتل همسر ناصر محمدخانی دست داشته‌اند . بدستور مقامات مستقل قضائی کارآگاهان نیروی انتظامی تمام تلاش خود را جهت اخذ اعترافات لازمه در اینخصوص با امدادهای غیبی و استعانت از نوشابه بکار خواهند برد !

2010/12/03

#854

اینجا البرز ، داریم قتل تماشا می‌کنیم ، آی لاو یو پی.ام.سی !



از : فرماندهی نیروی انتظامی البرز
به : فرماندهی نیروی انتظامی کلاً بقیه‌ی جاها

در پی 4639845328834 فقره تماس مردمی با واحد همیشه در صحنه‌ی 110 البرز، یک دستگاه خودروی سمند این نیرو حاوی تعدادی پرسنل شریف و زحمتکش تنها یک ساعت پس از دریافت گزارشات مردمی بطور برق آسا در محل حاضر و پس از پیاده شدن از خودرو با رشادت خاصی بهمراه بقیه‌ی حضار و بینندگان عزیز به تماشای صحنه‌ی قتل پرداخت . در این عملیات متهورانه پلیس حاضر در صحنه توانست در حین تماشای فیلم ظرف مدت نیم ساعت بتنهائی یک کیلو تخمه بشکند که تمامی پوستهای آن موجود و ضمیمه پرونده می‌باشد . همچنین محل اختفای تعداد دو بچه که یواشکی در حال تماشای ماجرا بودند بلافاصله فوراً توسط پلیس شناسائی ، کشف و در راستای ارتقاء طرح پرهیز از بدآموزی با کتک از محل گرخانده شدند .

قاتل چشم خواهری یک زن ، محجبه ، حاوی جوراب ، با روحیه‌ی بسیجی و طبعاً دارای چاقو بود که در ابتدای عملیات جهت سهولت در قتل مانتو نداشت لیکن بلافاصله بعد از حضور نیروهای قهرمان پلیس در صحنه اقدام به پوشیدن مجدد مانتو نمود که جا دارد در فرصتی مقتضی از این اقدام اخلاقی آنهم در آن برهه حساس نهایت تقدیر را بنماید . وی جهت حفظ مسائل اخلاقی و نقش آن در بنیاد خانواده در زمان اجراء عملیات بهیچ عنوان از الفاظ رکیک و فحشهای کش‌دار و ناموسی استفاده نکرد که مورد تشویق حاضران قرار گرفت . روحیه‌ی زینب وار این خواهر قاتل ما را فوراً بیاد دیگر خواهرانمان در واحدهای زرهی "محبان بنت رقیه" انداخت و بلافاصله این سوال پیش آمد که اصلاً نکند طرف از خودمان باشد . تحقیقات روی خودی یا نخودی بودن طرف توسط کارآگاهان ما همچنان ادامه دارد .

لازم به ذکر است که پلیس تحقیقات محلی را بلافاصله در همان محل آغاز نمود . شمسی.قاف 74 ساله یکی از شاهدان عینی گفت : مرتیکه پفیوز رفته خانوم بازی کرده . خب دردی داشتی می‌اومدی به خودم می‌گفتی ننه . باقر.بنگ.بنگ 38 ساله که کتش را روی سرش انداخته بود و چمباتمه در محل نشسته بود گفت : این داشـّمون اگه یه نخود انداخته بود بالا الآن هیـــــچ درد نمی‌کشید . وی در ادامه افزود : داشّ علف ملف هم خواشتی داریما . این عملیات متأسفانه بدلیل نهایت عدم همکاری اورژانس ، آتشنشانی ، اداره برق ، آب و فاضلاب ، اتحادیه مرغ فروشان ، واحد کنترل زاد و ولد موش شهرداری و خیلیهای دیگر با مشکلات جدی روبرو شد که شکایات مربوطه از نامبردگان و نام‌نبردگان بهمراه سایر محتویات پرونده جهت سیر مراحل قضائی و بایگانی در کشوی دادگستری احتراماً ارسال می‌گردد .

در پایان اضافه می‌نماید که یکی از اغتشاشگران واقع در هشت تا محل آنورتر در راستای سلب آسایش و آرامش و بر هم زدن امنیت روانی جامعه با صدای گوشخراشی اقدام به فریاد "یا حسین" کرد که نیروهای جان بر کف پلیس بلافاصله با اعزام سی واحد گشتی ، بیست و دو خودروی ون ضد شورش ، پنجاه و سه دستگاه موتور تریل در صحنه حاضر و دشمن را از بیست و یک نقطه مورد اصابت و کتک و بسته بندی قرارداد و مانع از ادامه‌ی فریاد گوشخراش مزبور با محتوای احتمالی "میرحسین" شد . وی در بازجوئی‌های اولیه مدعی شده است که بدلیل رد شدن چرخ ماشین از روی پایش اقدام به تولید فریاد فوق نموده لیکن پلیس اطمینان دارد که نامبرده پس از بازجوئی‌های ثانویه یا نهایتاً ثالثیه به روابط خود با جامعه بهائیان سلطنت طلب مقیم لندن به میل و اراده شخصی خود و به مقدار کافی اقرار و اعتراف خواهد نمود !

2010/12/02

#853

اسم ناصر را سرچ کردم عکس شهلا آمد ...


فرصت برای بچه‌های ما ، توپ روی دروازه‌ی عربستان ، ناصر محمدخانی ... و گلللللللللللللللل ...

و تلویزیون‌های ما بود که با یک قرن تأخیر بازی‌ها را نشان می‌داد و ما بودیم که منفجر می‌شدیم و ایران بود که زیر توپ جنگ با صدای ما منفجر میشد . اگر بازی در زمین خودمان بود یک استادیوم بعد از گل ناصر سرپا می‌ایستادند و تشویقشان این بود : سوت سوت سوت سوت ناصر ممدخانی ...

و محمدخانی بارها نتیجه‌ی بازی را عوض کرده بود . کی بود که دوستش نداشته باشد ؟ کی بود که عاشقش نباشد ؟ کی بود که عکسهایش را دست بدست نگرداند ؟ کی بود که برای فقط یکبار دیدنش حاضر به هر کاری نباشد ؟ وقتی خبر رسید که در شابدل عظیم فروشگاه ورزشی زده هر روز یک لشکر آدم راه می‌افتاد می‌رفت به آن "پاتوق" بلکه آن روز بخت با او باشد و ناصر را ببیند . خیلیها هرگز او را نمی‌دیدند ولی هر روز بیشتر عاشقش می‌شدند . دست چند نفرشان به ناصر رسید ؟ و دست ناصر به چند نفر از آنها رسیده بود ؟

چه کسی می‌گوید از فوتبالیستها قهرمان ساخته‌اند ؟ مگر ناصر خودش قهرمان نبود ؟ مگر خداداد در ملبورن قهرمان نشد ؟ مگر ورزشکار افتخار آفرین قهرمان نیست ؟ مگر همین پریروز خدیجه آزادپور قهرمان ما نشد ؟ ناصر که درست وقتی قهرمان شد که هیچکس حق نداشت بیرون جنگ قهرمان بشود . وقتی که تنها ممنوع کلاس عشق بود و عجبا که همه عاشق !

و ناصر بارها نتیجه‌ی بازی را عوض کرد . بارها بازیهای باخته را برد کرد . بارها همه به احترامش دستها را بالای سر بردند و ایستادند . تا ..... تا که یک روز ناصر یکبار دیگر نتیجه‌ی یک بازی دیگر را هم عوض کرد اما ایندفعه یک برد را باخت کرد . اینبار همه از مصیبتش دستها را روی سر گذاشتند و نشستند ...

و من امروز اسم ناصر را سرچ کردم و عکس شهلا آمد ...

#852

حکایت یک عدد فرج