2010/07/30

#796

جامعه شناسی شنگول و منگول یا چرا ممه را لولو بـُرد ؟!


از آنجا که اخیراً ما یک چیزی که می‌نویسیم باید یک هفته توضیح بدهیم که منظورمان از کجاش چی بوده و در هر حال فحش خواهر مادر بخوریم لذا جهت کندن شر ، این مطلب با توضیحات مربوطه یکجا با هم می‌آید :

کل مطلب :

امروز هوا خوب است و این همسایه پائینی ما که عین احمدی نژاد دیوانه‌ است راستی راستی هیچ خبری ازش نیست و چند شب است که به سقف نکوبیده و نگرانش می‌باشیم (مطلب تراژدی امروز کلاً همین بود . حال نداشتم طنز ننوشتم درحالیکه من چون طنزنویسم گه می‌خورم جور دیگه‌ای بنویسم)

توضیحات :

اول مطلب که نوشته‌ام "امروز" منظورم این نیست که جنبش سبز "دیروز" خیلی فعال بوده "امروز" چرا نیست ؟ بنده غلط بکنم درباره‌ی دیروز و امروز جنبش سبز حرف بزنم . به امام زمان فقط می‌خواستم جمله‌ام را یکجوری شروع بکنم هرچی فکر کردم با چه کلمه‌ای شروع کنم که شر درست نشود آخرش نشد نوشتم امروز . بله خیلی ممنون ، خودم میدانم که اگر آدم بودم "امروز" بجای پاریس در همان تهران نشسته بودم اینقدر به روم نیارید .
هوا : نه بخدا من کی گفتم سبزها باید فیل "هوا" بکنند . کجای این مطلب منظور من این بوده که "هوا"ی سبزها را نباید داشت یا خدای نکرده "هوا" برای سبزها پس است . چرا بیخودی این "هوا" حرف توی دهن ما می‌گذاری برادر ؟
خوب است : پدرجان فقط موسوی که خوب نیست ، خب هوا هم بعضی وقتها می‌تواند خوب باشد . شما ببخش من غلط کردم موسوی از هوا هم بهتر است . اصلاً از وقتی خارج نشین شدم نوشته‌هایم مزخرف شده و همه چیز به نظرم خوب می‌آید . اگر کسی میداند چرا دلیلش را بگوید فقط لطفاً خودش خارج نشین نباشد که نوشته‌هایش مثل موسوی "خوب" باشد .
همسایه پائینی ما : بنده به خیکّم خندیدم ، شما ببخشید . من بخدا جرأت نداشتم ایران بمانم دستگیر بشوم حالا بجای عبدلله مومنی یک کچل کله سکسی فرانسوی همسایه پائینی من است . بابا کی گفته من همیشه نگاه از بالا به پائین دارم ؟ خب یارو این پائینه ، من سر و ته وایسم ببینمش که نگاهم از پائین به بالا باشه ؟
احمدی نژاد دیوانه‌ : بله بله شما درست می‌فرمائی . من از وقتی آمده‌ام خارج کلاً علاوه بر تمام چیزها بی ادب هم شده‌ام . درحالیکه تنها خصوصیت برجسته جنبش سبز همین با ادب بودن است و به کسی نباید گفت دیوانه . ما که نباید از شیوه‌های خود حکومت استفاده کنیم . اگر اینجوری بود پس دیوانه بودیم که جنبش راه انداختیم ؟ (ببخشید بنده‌ی بی ادب دوباره گفتم دیوانه . فحش نده بخدا غلط کردم)
راستی راستی : منظورم از راستی راستی این نیست که تا حالا همه چی دروغی دروغی بوده . بابا من کی به کسی غیر از جمهوری اسلامی گفته‌ام دروغگو ؟ درسته که اگر راست می‌گویم باید برگردم ایران تا بتوانم بگویم لنگش کن ولی حالا شما به بزرگی خودت ببخش .
هیچ خبری ازش نیست : بابا این یارو همسایه پائینیه را می‌گویم . چی میگی چون رفته‌ام خارج از هیچی خبر ندارم . بخدا روزی ده ساعت دارم سایتها و خبرها را با دقت می‌خوانم و دنبال می‌کنم . اتفاقاً اینجا چون روابط کاری‌ام خیلی بیشتر شده خیلی از خبرها مستقیم از خود خبررسانها دستم می‌رسد . چه گیری کردیما .
چند شب است که : ای آقا ، یعنی چی این "که" آخر یک منظور خاصی می‌دهد ؟ این "که" را نوشتم که بتوانم قسمت آخر جمله را بچسبانم به اولش . چرا گیر بیخود میدی از که کوه میسازی آخه ؟ تو که میگی من پول گرفته‌ام که بنویسم "که" تا جنبش خراب بشود خب اسم جا یا طرف را هم بگو که ملت بدانند الآن برای کی دارم مزدوری می‌کنم .
نگرانش می‌باشیم : یعنی ما غیر از اوضاع وطن نگران هیچ چیز دیگری نمی‌توانیم باشیم ؟ بابا بخدا این فقط یک واکنش انسانی است ، این پائینی ما یک پیرمرد پیرزن هستند خب دیدیم صدایشان درنمی‌آید نگران شدیم نکند یکوقت از دار فانی رفته باشند بالا . چی ؟ من همش صدای همه را درمی‌آورم ؟ بابا یارو بخدا به صدای کیبورد هم حساس است . همین تو که میگی من چرا پاسخگوئی نمیکنم به حضرت عباس برای پاسخگوئی مجبورم تایپ کنم تایپ هم که بکنم یارو درق درق میزنه به سقف میگی چرا صدا درآوردی !

2010/07/29

#795

تا نباشد چیزکی موسوی نگوید چیزها !



از آنجا که سرانجام بعد از 22 سال یک فقره سند استعفاء موسوی بالاخره به ضرب بیل افشاء شد متن کامل این سند وحشتناک محرمانه که قبلاً بطور کامل هیچ جا منتشر نشده اینجا می‌آید :

بسم الله الچیز الرحیم
محضر مبارک ولایت مطلقه فقیه آینده که بنده خیلی به چیز آن التزام دارم
سلام علیکم

احتراماً خواستیم چیز کنیم لیکن محض اینکه دشمن یکوقتی خدای نکرده از چیز ما سوء استفاده نکند دلائل چیزمان را با مهر "فجیع محرمانه" به خدمت ارسال می‌داریم :
  1. بنده پریشب با حاج احمد آقا یکجا نشسته بودیم خیلی اتفاقی متوجه شدم الآن که سال 67 است ما از سال 59 تا حالا در حال جنگیم . البته بنده بعنوان رئیس دولت هنوز نمیدانم با کجا در حال جنگیم ولی به نظر حقیر صلح کنیم بهتر است .
  2. دیروز داشتیم از یکجائی رد می‌شدیم دیدیم همه صف وایساده‌اند . پرسیدیم چه خبر است ؟ گفتند زرشک می‌دهند . گفتیم نه بابا ؟ با چی ؟ گفتند با کوپن . گفتیم مگه ما اینجا کوپن هم داریم و همه بما خندیدند . بی زحمت اگر از طرف دولت کوپن پخش می‌کنید یک ندائی هم بما بعنوان رئیس دولت بدهید اینقدر چیز نشویم .
  3. جهت بیابان زدائی رفته بودیم خاوران دیدیم همه بما فحش می‌دهند می‌گویند قاتل . گفتیم مگر ما به چیز شما چیزی کردیم که می‌گوئید قاتل ؟ گفتند دولت چهار هزار نفر را اعدام کرده بعنوان رئیس همان دولت میخواهی بهت بگوئیم خواهر جمیله ؟ جسارتاً اینها را که از طرف ما اعدام می‌کنید قبلش یک خبری چیزی بدهید اصلاً شاید ما خواسته باشیم بیشتر اعدام کنیم .
  4. آقای لاریجانی دیشب که از مکه برگشته بود رفتیم پیشش دیدیم روی چمدانهایش نوشته made in usa مهر فرودگاه واشنگتن هم خورده . گفت ما از طریق پنج کانال با امریکا از پائین رفت و آمد داریم از بالا فحش و فحشکاری . تلویزیون را گرفتیم دیدیم ما دوتا کانال بیشتر نداریم توی هر دو هم حضرت امام نشسته دارد به شیطان بزرگ فحش می‌دهد یک عده هم گریه میکنند . این چطوری از پنج کانال با امریکا رابطه دارد حال آنکه ما دوتا کانال بیشتر نداریم ؟
  5. یارو از لبنان برداشته نامه داده می‌گوید ببخشید دولت شما چرا اینقدر در امور داخلی ما چیز فرو میکند ؟ گفتیم دولت ما ؟ گفت آره بیا اینهم سندش . به جان همین امام سندها را که دیدیم پشم چیز ما یکدفعه کلاً ریخت . گفت شما جداً برای هیچ چیز دیگر اندوه ندارید که فقط اندوه ما دارد شما را می‌کشد ؟
  6. جلوی خانه ما روی دیوار نوشته‌اند "دولتی که پاچه شلوار را تیغ می‌اندازد باید شاشید توش" . ببینم این حضرت امام مگه تیغ انداختن را ممنوع نکرده بود ؟ پس چرا ما این مدت اینهمه ریش گذاشتیم به چیزمان تیغ نزدیم هیچوقت ؟ دوربین مخفیه ؟!
  7. دیروز به وزیر اقتصادمان گفتیم چه خبر ؟ گفت بتو چه چه خبر ؟ مگه فضولی ؟ نخست وزیری ، کمیته نیستی که هی درباره چیز ما سوال میکنی . گفتیم ببخشید منظورتان کمیته‌ امداد حضرت امام است دیگر ؟ گفت نخیر ، همین کمیته‌ای که دولت راه انداخته خشتک مردم را سرشان پرچم کرده . گفتیم آها ، حالا فهمیدم ، دولت موقت را می‌فرمائید ؟ گفت نخیر ، همین دولت دائم امام خامنه‌ای که تو رئیسش هستی .
  8. یک خاطره هم از حضرت امام تعریف بکنم . یکروز تعطیل بودیم رفتیم جماران یک هوائی تازه کنیم دیدیم تمام وزراء ما دارند از بیت حضرت امام می‌آیند بیرون . پرسیدیم ببخشید شما هم هوا خوری تشریف آورده‌اید ؟ گفتند نخیر ، امام با هیئت دولت جلسه داشت آمده بودیم خدمتشان . رفتیم خدمت امام گفتیم ببخشید شما با چیزهای ما جلسه میگذارید چرا بما خبر نمی‌دهید ؟ به آقای خامنه‌ای اشاره کردند گفتند می‌خواستیم خبر بدهیم لکن این نگذاشت . (با ابرو اشاره کردند و همه چند دقیقه گریه کردیم بعداً آقای رفسنجانی گفتند اشاره ابروی حضرت امام یکجوری بود که یعنی بعد از من این رهبر بشود !)
چیز حسین چوزوی
14 شهریور 1367
(اگر تاریخ را هم به اسم دولت اشتباهی به ملت نگفته باشند !)

2010/07/28

#794

آیاتی چند از سوره مبارکه ا.ن-بیا در باب انتخاب رهبر !


ساندیس و الچماق و مایسطرون (1) و تو چه می‌دانی ؟ (2) که ما پس از رحلت جانگوز (3) برای شما رهبری فرستادیم (4) علی هندی کم ! (5) این عزرائیل قرمصاق گفت (6) تا شما را راست کند (یا به راه راست کند یه همچین چیزائی) (7) پس شب خوابیده بودیم که یهو راست کردیم برای هدایت شما (8) همانا هرچه اُسکل بود در مجلسی جمع آوردیم (9) که فرستاده‌ی ما را کشف بکنند (10) چون خودمان چلاغ بودیم از همان اولش نمی‌توانستیم نازل کنیم (11) پس فرستاده‌مان را صدا نمودیم (12) گفتیم خ.ره ! (13) امروز تو از آخوند دوزاری به آیت ما رسیده‌ای (14) همش از قدرت لایزال ما (15) پس ورا دیوان شعری دادیم به بغل (16) و رساله‌ای (17) و من تحت او سپاه فراوان فرستادیم (18) و جنتی را ابقاء نمودیم (19) که همسن خودمان است (20) بالاخره ما موجودات نخستین حرف همدیگر را بهتر می‌فهمیم (21) تا بر شما نظارت بکند ثوابش را ببرد (22) و خ.ر را ندا دادیم که بفهم ! (23) تو می‌تونی ! (24) همانا آفریدگان ما برای هدایت همواره به سر خ.ر نیاز دارند (25) دیدیم همه‌تان از مائید (26) تهش هم برمیگردید پیش خودمان (27) گفتیم چه کاریه خب ؟ (28) علی هندی کم فرستادیم (29) تا زودتر پیش ما برگردید(30) ما دل نداریم زیاد از آفریدگانمان دور باشیم (31) به جان مادرم ! (32) و چون مردمان را تنگ می‌آمد این قصه (33) کوکا آفریدیم (34) تا فراخی حاصل شود (35) و به گشایش برسند (36) بلکه اگر در راه اسلام بجای گشایش گشاد شدند هم زیاد خیالی نیست (37) خدا خدای کون گشادهاست ! (38) ای کسانیه بما ایمان آورده‌اید (39) ببخشید ما غلط کردیم گفتیم خودمان قرآن را فرستاده‌ایم خودمان هم بلدیم چطوری ازش محافظت کنیم (40) بی سر خ.ر (41) اینها از توی قرآن ما یک چیزهائی درمی‌آورند (42) خودمان تا حالا ندیده بودیم (43) ظاهراً ما همچین هم نمی‌توانیم از کلام خودمان محافظت کنیم (44) چه گیری کردیما (45) بنده به قبر پدرم خندیده باشم فرموده باشم کسی را اینقدر با سنگ بزنید که گه بالا بیاورد بمیرد (46) بنده به انتهای خودم خندیده باشم بفرمایم چشم دربیاورید دست و پا قطع کنید (47) مگه زمان بدوی عربهای الدنگه ؟ (48) کره خ.ر ! (49) هزاره‌ی سوم می‌فهمی یعنی چی ؟ (50) ملت دارن از سنده‌ کره مارگارین می‌گیرن تو تازه یادت افتاده دست و پا ببُری ؟ (52) تازه به اسم ما ؟ (53) گه خوردی ! (54) بدبخت معتاد تریاکی (55) همانا ما همیشه حرف راست میزنیم (56) به جان مادرم !

2010/07/26

#793

آمیرحسین ؛ واقعاً هنوز برای گفتن مجبور نشده‌ای ؟ هنوووز ؟!


گفته‌ای اگر مجبور بشوم ناگفته‌ها را می‌گویم . آقای موسوی ! چند ندا و سهراب و محسن و امیر دیگر باید بخوابند زیر خروار خاک تا تو مجبور برای گفتن بشوی ؟ چند مادر دیگر باید عزادار بشوند تا تو مجبور به گفتن ناگفته‌ها بشوی ؟ چند صد نفر دیگر از ما باید ذلت این غربت را تحمل بکنند تا تو مجبور بشوی ؟ چند اکبر و عبدلله و ابراهیم دیگر باید زندان و شکنجه و تجاوز بشوند تا تو برای گفتن مجبور بشوی ؟ اصلاً همین پریروز ، ضجه‌ی نجیب عبدالرضا را نشنیدی ؟ فلک را به گفتن هرچه ناگفته واداشت و صدایت درنیامد ولی تا رفیقدوست به "تو" -دقت کن آمیرحسین آقا : به "تو" نه به "ما"- گفت بالای چشمان مبارک ابرو سه هکتار بیانیه دادی و متلک انداختی و البته تأکید کردی که هنوز برای گفتن ناگفته‌ها "مجبور" نشده‌ای . ما برای مجبور شدن تو چقدر دیگر باید هزینه بدهیم آقای موسوی ؟

احمدی نژاد پنج سال است می‌گوید اگر مجبور بشوم ناگفته‌ها را خواهم گفت . به این مدت احمدی نژاد هیچوقت مجبور نشد . اصلاً در برابر چنین پشتیبانی حاکمیت چه چیزی می‌توانست مجبورش بکند ؟ آقای موسوی ، احمدی نژاد مجبور نشد ولی ناگفته‌ها را گفت . خیلی هم گفت . برای منفعت خودش گفت . هرجا که خودش و تیمش و هوادارانش نفع می‌برد گفت . بی هیچ تعارف و رودربایستی و حتی بسیار فراتر از آن با پرروئی هرچه تمامتر هم گفت . هیچکس نمیخواهد تو آنقدر قبیح باشی و حرف بزنی ولی بگو . تهدید نکن ، اگر ناگفته‌ای هست که منافع جمعی سبزها را در دلش دارد بگو . ببینم اگر الآن یکنفر به زهرا خانم حرف بزند و قضیه ناموسی بشود آنوقت مثل همیشه برای گفتن "مجبور" میشوی ؟ بگو آقای موسوی ، برای گفتن نیازی به اجبار نیست ، گفتن معرفت می‌خواهد فقط ، یک کمی معرفت آنهم بعضی وقتها بد نیست بخدا ...

ما هم ناگفتنی زیاد داریم آمیرحسین آقا . به حد کافی هم اینجا "مجبور" هستیم که گفته باشیمشان . آقای موسوی میدانی در شرایطی که رفیق تحصیل کرده روزنامه نگار ما با قلم زیبایش که برای همین جنبش حبس کشیده شکنجه شده محروم شده مادرش برای نجات جانش و فرار از کشور رفته دستبند و النگو فروخته در پاریس شب میرود روی صندلی فرودگاه می‌خوابد تا بلکه صلیب سرخ بالاخره جمعش بکند و نهایت یک وعده غذا در روز بهش بدهد ولی مشاور تو (!!!! چهارصد هزار علامت تعجب) که توان نوشتن حتی یک استتوس ساده در فیس بوک را ندارد چه به وبلاگ و سایت و غیر از این عالم و آدم جمع شدند که فقط و فقط و فقط و فقط یک توانائی در او پیدا بکنند نتوانستند الآن در همین پاریس دارد ماهی نه هزار یورو (دوباره و بلند بخوان آقای میرحسین : نه هزار یورو) از نمیدانم کجائی پول میگیرد و تیم فوتبال راه می‌اندازد و ماهی سه هزار یورو فقط پول رستوران می‌دهد طفل معصوم ؟ درد میدانی یعنی چه آقای موسوی ؟ درد داشته باشی مجبور هم می‌شوی برادر من ، برای خیلی چیزها و خیلی کارها مجبور می‌شوی . داشته باش و مجبور بشو و بگو ...

2010/07/25

#792

اپوزوسیون و اپوزرت و پرتوسیون !


اصلاً هیچ هم خنده ندارد بلکه برای یک جنبش مدنی و مترقی که پنج میلیون عضو دارد پنجاه میلیون تئوریسین خارج نشین خیلی هم طبیعی است که همه منتظر باشند یکی از این تئوریسینها که هنوز معلوم نیست کی کجا چرا چطوری بهشان گفته بیا برای جنبش سبز تئوری بسین یک حرفی بزند آنوقت دو اتفاق حتماً با هم بیفتد : از آن پنجاه میلیون ، بیست و پنج میلیون بریزند بگویند باز تو حرف زدی ؟ بیست و پنج میلیون بقیه هم بگویند همانطوریکه به درستی گفتی ..... فلان . تا اینجای کار هیچ هم خنده دار نیست بلکه همانطور که گفتم برای تئوریسینهای یک جنبش مترقی که یکروز پا شدند دیدند ای دل غافل ! دیدی چی شد ؟ یک جنبش راه افتاده به چه عظمت ولی تئوریسین ندارد و شدیداً احساس وظیفه کردند که تئوری بسینند ! این اتفاقها بعد از آنروز صبحی که بیدار شدند کاملاً طبیعی است ولی همین اتفاق وقتی خنده‌دار می‌شود که تئوریسینها بعد که می‌بینند یکیشان امریکا است یکی انگلیس یکی فرانسه یکی کانادا و طبیعتاً دستشان بهم نمیرسد که از طریق گفتگوی سازنده بزنند همدیگر را تمیز جر واجرمان بکنند ده دقیقه بعد می‌گویند اصلاً اگر راست میگی پس چرا دویست سال پیش در لواسان ویلا داشتی چهار تا ماشین هم داشتی تازه الآن پنج تا زن هم گرفتی ؟! بگو ببینم اینهمه زن را از غارت کدام بیت المال آوردی ؟ بگم بگم ؟!

این طبیعی است که لواسان رفتگان و لواسان نرفتگان هر کدام برای خودشان یک ایل هم آدم داشته باشند که خصوصاً در خارج کشور مایه را که بموقع رسانده باشی فوری در مقام دفاع بگویند "همانطور که به درستی در ویلای لواسانت گفتی ..." ولی همینجا اینش خنده‌دار می‌شود که لواسان رفتگان ببینند سینه زنان حرم توپخونه کارشان را راه نمی‌اندازند مجبور بشوند خودشان جوابیه بنویسند بگویند پدرجان ! من اصلاً در لواسان ویلا ندارم ، اونی که مـُرد پدرت نبود پدرت الآن داره در بندر انزلی ماهی میگیره حتماً باید جلوی جمع بگم ؟!

این وسط چند نفر (مشخصاً یکنفر !) هم هستند (هست !) که کاملاً مستقل (بقول خودشان ها ها ها !) عمل میکنند و شغل شریفشان طبقه بندی اسناد خانوادگی تئوریسینهای خارج کشور است و تا یکی حرف میزند فوری کاملاً مستقل می‌گویند ببخشید شما الآن دخترت کجاست ؟ بگم بگم ؟! و یک عده مستقل راستکی هم هستند ولی از خودشان که بپرسی می‌گویند کی ؟ من ؟ مستقل ؟ نه آقاجان من همینکه تا حالا فقط به نفع اپوزوسیون حرف زده‌ام یعنی که مستقل نیستم و اصلاً حالا که اینطوری شد بگو ببینم چرا "همه کیهان شده‌‌ایم" ؟!

از مجموع سه پاراگراف فوق شما که طبیعتاً جزو پنج میلیون‌تای بدنه جنبش هستید بی زحمت ابتدا موسوی را بگذارید روی سرتان حلوا حلوا کنید سپس پرتغال فروش را پیدا نموده تحویل ما بدهید مژدگانی بگیرید !

2010/07/24

#791

برادرم عبدالرضا؛ این کارها فقط بخاطر قدرت نظام و ضعف ماست!


#790

محسن آرمین ..... شاد !


حسب وعده دو خبر ویژه کیهان بمناسبت آزادی محسن آرمین :

قطب شمال از انزلی میگذرد

پس از انهدام کامل اغتشاش سبز و انزواء سران فتنه موجی از خشم و نفرت و فحش و انزجار ، فریب خوردگان حامی موسوی را دربرگرفت و سایت بالاترین وابسته به منشه امیر با مدیریت پسر یعقوب نزول خور که یک بهائی سلطنت طلب خائن به ناموس بیت المال است نوشت "خالق دایه دایه وقت جنگه درگذشت" . تیتر این مطلب که تلویحاً اشاره به درگذشت اغتشاش سبز دارد با تشبیه موسوی به دایه‌ی مهربانتر از مادر علناً به او اعلان جنگ داده و خین.ژانگولر در کامنتی پای همین مطلب نوشت : چه خاطراتی ازش داشتیم روحش شاد . همچنین علیرضا.ر که تا ده روز پیش روزی سه صفحه کیهان باهاش بسته میشد ولی متأسفانه اینروزها کم‌کار شده و کیهان را با مشکل جدی روبرو ساخته در فیس بوک خود با گستاخی و توهین به رهبر انقلاب نوشت "گشتم نبود ، نگرد نیست" . وی که به تازگی از کشور فرار کرده و پای گود نشسته می‌گوید لنگش کن و اگر راست میگی خودت بیا تهران بگرد ببین هست یا نه و اصلاً از وقتی رفتی خارج نوشته‌هات خیلی بد شده همچنین در جواب یک مسیج خصوصی در همان فیس بوک خطاب به غلام.ایرانی نوشت : چاکریم . لازم به ذکر است که غلام از عناصر سلطنت طلب حاضر در فیس بوک است که به انتشار تفکرات تجزیه طلبانه رضا پهلوی خائن مشغول است و علیرضا.ر در این پیام کلاً به خاندان پهلوی ابراز چاکری نموده است !

گفت و شنود

گفتم : شنیدی محسن آرمین جاسوس مجاهدین انقلاب خائن مزدور قسم خورده با دویست میلیون وثیقه آزاد شد و اینها کلاً اگر عرضه داشتند با بهزاد نبوی و تاجزاده و آقاجری و عرب سرخی در همان زندان می‌ماندند و اینهمه هم مریض نمیشدند ؟
گفت : آری شنیده گردیده دارم و این طنزهای خیلی خنده‌آورداری که تو اصرار داری هر روز بنویسی خشتک آدم جر میخورد بسکه خنده اتفاق می‌افتد .
گفتم : حالا لابد او هم که نسبت به قبل از زندان سی کیلو چاق شده می‌رود بیمارستان بستری می‌شود و موسوی و رهنورد برای دیدنش گل می‌برند بیمارستان که همانجا به ولایت فقیه خیانت بکنند ولی هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند و گلها پژمرده می‌شود ناگهان .
گفت : حتماً همینجوری است که تو با طنز خیلی خنده آور می‌گوئی و من الآن دارم به خشتک خویش پلیدی می‌کنم از فرط خنده .
گفتم : واقعاً آیا اوبامای سیا برزنگی و سران غربی سوسول فکر کرده‌اند با تقویت اپوزوسیون و میلیونها دلار پولی که در زندان نصفش توی جیب بهزاد نبوی محاصره و کشف و به نفع اسلام ضبط شد هنوز متوجه مرگ سیاسی خود نگردیده و الآن خوشحالند سی تا علامت تعجب آکولاد باز پانتز بسته ؟
گفت : یارو رفت تو حجله از پشت در مادرش را صدا زد گفت نِـنـَه ! تو نـَمِـرَه ! مادرش رفت یک لیوان وازلین آورد گفت بیا وَردَکن ایتو بعد مـِرَه ! دوباره صدا زد گفت نِـنـَه ! نـَمـِرَه ! مادرش گفت خو چی کونوم دیه ، نـَمـِرَه که نـَمـِرَه . گفت نه نِـنـَه ! تو لیوان نـَمـِرَه !

2010/07/23

#789

فتوای خامنه‌ای را منفی "خبر غیر واقعی" بالاترین حذف کرد !


در راستای اینکه فتوای خامنه‌ای مبنی بر اطاعت از خودش از سایت رهبری حذف شده و الآن تکلیف ما دقیقاً روشن نیست که آخرش از خامنه‌ای باید کلاً اطاعت کنیم یا مثل قبل به خودش و خجسته خانوم و شاپور مجتبی همینجوری فحش کش‌دار بدهیم لذا جهت رفع گه گیجه‌ی علاقمندان به اطاعت از این حضرت با مراجعه به سایت کشدارترین رهبر جهان چندتا استفتاء دیگر نمودیم که با جواب اینجا میگذاریم :

مسئله : مدت شش ماه است که به دین مبین اسلام تشریف آورده‌ام الآن برای اینکه بخواهم از شما اطاعت کنم باید کیو ببینم ؟
جواب : همین خود ما را ببین آدرس را درست آمده‌ای . جهت اطاعت از ما باید همین الآن یک لوله برداری حداقل هشت نفر را تعزیری با لوله همچی بزنی که گه بالا بیاورند . بعد بطور خودجوش بروی جلوی سفارت انگلیس هرچی شیشه دارد بیاوری پائین و بروی فرودگاه بست بشینی (این بست با اون بست ما فرق دارد) که برای نجات ملت مظلوم فلسطین تو را بفرستند غزه . اگر پرسیدند بگو دانشجو هستم قبلاً با وزارت علوم هماهنگ شده . طیب الله انفسکم .

مسئله : بنده چند وقت است که احساس میکنم به جنابعالی التزام دارم آیا درست احساس میکنم یا کلاً جریان چه فنتی است ؟
جواب : باید ببینی این احساس دقیقاً چطوری به تو رو کرده . آیا بعد از اغتشاشات اخیر با توفیقات الهی در زندان چیزی به جائیت وارد شده بعد احساس کرده‌ای که به ما التزام داری یا نه همینطوری سکینه خیاری ؟ در حالت دوم چون هیچ اسکلی تا حالا پیدا نشده که همینطوری بیخود و بی‌جهت بما التزام داشته باشد لذا احتمال بالغ بر احتیاط واجب آنست که جنابعالی داری خالی می‌بندی انشالله تعالی مگر اینکه در واحد بسیج محض التزام بما ساندیسی چیزی داده باشند که در آنصورت التزامت دوزار نمی‌ارزد ، همان چیزی به جائیت وارد میشد بما ملتزم میگشتی خیلی آبرومندانه‌تر بود . احسنتم یا رب العالمین اخلاقکم .

مسئله : من تا حالا سه بار خواسته‌ام به نشانه التزام پشت سر شما نماز بخوانم ناگهان همانجا خنده‌ام می‌گیرد . چه خاکی سرم بریزم ؟
جواب : این اتفاق نمی‌افتد مگر اینکه خدای نکرده در دل مرضی وجود داشته باشد . ببینم جنابعالی قبلاً عضو ستاد موسوی نبوده‌ای ؟ اینها همه‌شان بما التزام دارند ولی وقتی می‌گوئی بیا پشت سر ما نماز بخوان خنده‌شان میگیرد . اینجوری که نمی‌شود پدرجان . وقتی هم می‌پرسی می‌گویند نخیر ریخت جنابعالی به همه چی می‌خورد الاّ ولی فقیه ولی ما کلاً دسته جمعی به ولایت فقیه التزام داریم . می‌گویم داداش ! حالا به ریخت من بخورد یا نخورد الآن ولی فقیه منم ، آخرش التزام داری یا نه ؟ می‌گوید نخیر ، دارم !

2010/07/22

#788

اعظم ویسمه ..... شاد !


از این به بعد برای هر کدام از رفقائی که آزاد بشوند یکی دو قسمت از صفحه خبر ویژه کیهان می‌نویسم . حالا اینکه چرا کیهان خودم هم نمیدانم شما هم این وسط گیر بیخود ندهید .

چهار ضلع مثلث سیا : لندن پاریس بروکسل برلین استکهلم

با فروپاشی و انهدام کامل شبکه موسوم به چماقداران سبز یک عضو سابق ساواک بنام هوشنگ اسدی که الآن با حفظ سمت مدیرکل امور بین الملل سازمان سیا هم هست و در فاصله سالهای 1311 تا همین پیارسال نقش عجیبی در کشتار و قتل و غارت و تجاوز و شکنجه‌ی هم دوستان و دشمنان شاه هم دوستان و دشمنان انقلاب اسلامی داشت و دارد و خواهد داشت با انتشار کتابی بنام "نامه‌هائی به شکنجه گرم" پرده از جنایات هولناکی که علیه برادر حمید مظلوم در دوران بازداشت مرتکب شده برداشت و از اینکه در طول دوران زندان برادر حمید را بطرز فجیعی شکنجه کرده است عذرخواهی کرد . وی که از دوستان نزدیک اکبر پونز (گنجی سابق) و محسن بی غیرت (کدیور فعلی) هم هست چند روز پیش نیز با انتشار مطلبی با عنوان "همه کیهان شده‌ایم" نقش کیهان در تمام زمینه‌ها را ستود و از همه خواست که عین کیهان بشوند . هوشنگ اسدی هم اکنون به کار قاچاق برده از خاورمیانه مشغول است و با فریب جوانان از طریق سایت صهیونیستی یاهو دات کام وابسته به آزی غبغب دختر منشه امیر آنها را برای بردگی ضد انقلاب از داخل کشور خارج می‌نماید . نامبرده همچنین یک سگ بنام سانی دارد که سانی هم یک خرس دارد که روزی سه دفعه با هم عملیات مستهجن انجام میدهند .

گفت و شنود

گفتم : شنیدی اعظم ویسمه که در مجلس جاسوسی میکرد و توسط امام زمان گمنام دستگیر شده بود با هفتاد میلیون وثیقه آزاد شد ؟
گفت : بله شنیدم و این جمله‌ی بالای تو که الآن طنز بود خیلی منرا به خنده درآورد .
گفتم : لابد فردا کروبی که خودش هم قبلاً در مجلس جاسوسی میکرده می‌رود دیدن اعظم ویسمه و برنامه‌های جدید ضد انقلاب را به او میدهد و کلاً ها ها ها !
گفت : آری دقیقاً همینجوری است که تو با طنز خیلی خنده‌ آوری که می‌نویسی گفته می‌باشی و منهم الآن ها ها ها !
گفتم : به نظر تو وقتی کروبی رفت دیدن اعظم ویسمه و ما همینجا در سر مقاله به زهرا رهنورد فحش دادیم آنوقت ضد انقلاب وابسته که الآن نابود گردیده و اصلاً وجود ندارد و هوای تهران خیلی گرم شده چندتا علامت تعجب .
گفت : واقعاً من الآن از این جمله‌ی طنزی که بالا نوشتی از خنده بر خودم بالغ بر یک لیتر شاشیدم و کلاً خیلی بامزه هستی حتی انگار که دیشب به زیرت خیارشور فرو نموده باشند چه بسا .
گفتم : سرمقاله‌ی کیهان در مورد همین خیارشور باید خیلی جالب باشد ها ها ها ؟!
گفت : آری ، آری . بگو استاد .
گفتم : استاد .
گفت : بغل دستیت سرمقاله داد !

2010/07/20

#787

طنز مشترک : اوپنیسم و ستونهای ایرانی !


وقتی من و همکارم وارد اتاق اوپن وزیر مسکن شدیم، وی داشت به سقف نگاه می کرد. ما هم همین کار را کردیم و به همین دلیل مصاحبه ما که قرار بود، یک ساعت طول بکشد، ده دقیقه بیشتر طول نکشید، چون برادر نیکزاد، وزیر محترم مسکن یک ساعت از ما سووال می کرد که دارید کجا را نگاه می کنید؟ و این دقیقا سووالی بود که ما از او داشتیم. به راستی وزیر مسکن به کجا نگاه می کرد؟ این سووالی است که هرگز به آن پاسخ داده نخواهد شد. وزیر مسکن اخیرا اعلام کرد آشپزخانه اوپن غیراسلامی است و این موضوع در بخش وسیعی از جامعه اوپن بحران ایجاد کرد. وقتی درباره ایجاد بحران از او پرسیدیم، و گفتیم اگر بحران جدی بشود چه خواهد شد، وی به محلی اشاره کرد که ما بشدت به آن خیره ماندیم، پاسخ بسیاری از سووالات ما در همان بود، اوپن بودن، وجود ستون در خانه، گرم کردن کانون خانواده و هزاران سووال دیگری که ما فقط ده تای آن را پرسیدیم. این مصاحبه بصورت مشترک انجام شده است.

علیرضا رضایی، ابراهیم نبوی


سووال اول: لطفاً بفرمائید شما تحصیلات معماری و شهرسازی خودتان را در کدام حوزه علمیه با موفقیت گذراندید و چطوری؟

وزیر مسکن: ما در دانشگاه علم و صنعت در رشته متالورژی دو سالی خواندیم، که همانجا با ریاست جمهور محبوب در یک خوابگاه بودیم که آشپزخانه آن اوپن بود و ما دو سال کار کردیم تا آن را به یک نمازخانه اوپن تبدیل کردیم و از آن موقع روزه می گرفتیم، بخاطر آشپزخانه اوپن. بعد مدتی مسوول آشپزخانه منطقه عملیاتی بودیم که در کنار رئیس جمهور و حاج آقا محصولی بودیم، بعد رفتیم به ماکو که ایشان فرماندار شدند و من آشپزخانه فرمانداری را در این مدت بصورت کاملا کلوز اداره می کردم. بعد از آن در هنگامی که ایشان استاندار اردبیل بودند، من تحصیلاتم را در متالورژی تمام کردم از طریق هواپیمایی آسمان، که در مقطع فوق لیسانس ما از طریق هواپیمایی جمهوری اسلامی در دانشگاه تهران رشته علوم منقول و معقول را تحصیل کردم که در قسمت منقول تمام شد و دکترای اینجانب را در رشته حقوق هوافضا در دانشکده آکسفورد، در هنگامی که در شهرداری تهران مسوول خدمات رستوران و آشپزخانه کل بودیم، گرفتم که در تمام مدت همراه با مرحوم عوضعلی کردان همکلاس بودیم که من در این زمینه واحدهایی را در زمینه دیوارکشی آشپزخانه اوپن گذراندم که اشعار مقام رهبری در مورد آشپزخانه به من کمک شایان ذکری نموده می باشد.

سووال دوم: اگر آشپزخانه ای اوپن باشد ولی الآن بعد از فتوای شما صاحبخانه بخواهد آنرا کلوز بکند دقیقاً باید کجای آشپزخانه را از کجا تا کجا بدوزد؟

وزیر مسکن: یکی از بهترین راهها این است که پرده اش را از بالا تا پائین، یا بالعکس، از پائین به بالا، به طرف مقام معظم رهبری بدوزند. این یکی از راههای مفید می باشد، اما چون احتمال هجمه دشمن و اوپن شدن محل دوخته شده می رود، بهتر است که کل قسمت ماءپون( اوپن شده) را گل بگیرند که در این موارد از مقام معظم رهبری شعری توسط جناب حداد عادل بیان شده که فرموده اند " گر دشمنی اوپن کرد مطبخ سرای ما را، یارب کلوز گردان فی الحال این سرا را". که ما به محض نزول این شعر بلافاصله دستور جلوگیری از اوپن شدن را دادیم.

سووال سوم: اوپن بودن آشپزخانه چه لطمه ای به اساس خانواده می زند و اصولا برای گرم کردن کانون خانواده چطور مي شود از چه چیز استفاده کرد؟

وزیر مسکن: بطورکلی اوپن بودن به دو چیز خیلی صدمه میزند: یکی اثاث خانواده یکی هم همین اساس خانواده . البته اثاث خانواده عموماً بعد از لو رفتن اوپن شدگی آسیب می‌بیند. چون همچی که به سمت طرف پرت می‌شود یا می‌شکند یا خراب می‌شود. حالا اینکه چیزی در آشپزخانه اوپن بشود یا در آشپزخانه‌ اوپن، چیزی ، بشود از نظر اساس خانواده شرعاً زیاد فرقی نمی کند، چون اوپن گردیدن خودش اساس تشکیل یک خانواده جدید است. جهت گرم نمودن کانون خانواده‌ای که سرد شده هم می‌شود از ذره بین دو جور استفاده کرد: یا ببری پزشکی قانونی ذره بین بیندازد، ببیند دقیقاً کی کجا تا کجا اوپن شده یا خودت زیر آفتاب کانون ذره بین را بگیری روی کانون خانواده سه سوت گرم می شود، فقط مواظب باشید وسط کانون اوپن خانواده یهو زرتی نسوزد .

سووال چهارم: در مورد استفاده از ستون در معماری اسلامی چه نظري دارید؟

وزیر مسکن : ستون علوی بهتر است دراز و کشیده و همچنین آنقدر کلفت نباشد که شائبه پیش بیاید بجای اینکه ستون توی سقف فرو رفته، انگار سقف به ستون محکم دخول نموده است و نیز طبق مطالعات عمرانی ما سر ستون بسته به محل استفاده باید هم روکش داشته باشد، هم حتماً پخ باشد، جز در مواردی مانند کهریزک که ستون حتماً باید تیز باشد تا قشنگ در شکاف طاق فرو برود. البته ما اخیراً بخشنامه نمودیم گفتیم بهتر است در همه جا خصوصاً آشپزخانه از نماز بعنوان ستون استفاده بشود که جلوی اسلام گریزی را هم خوب بگیرد .

سووال پنجم: جسارتاً آیا پنجره‌ی آشپزخانه هم چون از دو طرف باز میشود از مصادیق اوپن است یا کلاً چه مصادیق وحشتناک دیگری دارد ؟

وزیر مسکن: پنجره یکی از عوامل اصلی سرد شدن کانون خانواده در فصل سرما و گرماست که بخصوص چون از دو طرف باز می شود، هم از مرزهای شرقی و هم مرزهای غربی خطراتی دارد، که بطور کلی غرب مساله اصلی است و نفوذ عوامل فتنه بیشتر از طریق آشپزخانه می باشد. البته در بسیاری موارد وجود فایل و کابینت یکی از جاهایی است که دشمنان در آن قایم می کنند که اگر نداشته باشد، هیچ مشکلی هم ایجاد نمی گردد. آشپزخانه اسلامی بهتر است چه از طریق مهمانخانه و چه پنجره اوپن نباشد و ما باید از عقب و جلو مانع هجمه دشمنان بشویم.

سووال ششم: بی زحمت حالا که هزینه دوختن اوپن بودن جاهای آدم در روزنامه راحت آگهی می‌شود، آیا دوختن جاهای اوپن آشپزخانه را هم می‌شود در همان ستون آگهی کرد یا باید فقط تراکت پخش کنیم ؟

وزیر مسکن: از طریق بیلبورد این موارد آگهی شود و شعر مقام معظم رهبری و تصویر ریاست محترم جمهور نیز در آن منقوش گردد. البته گذاشتن آگهی در مورد آشپزخانه و فردی که باید دوخته شود، می تواند یکجا هم باشد که وقتی کسی برای دوختن می آید یکجا کارش را بکند و از این طریق احتمال نفوذ دشمن هم کم شود.

سووال هفتم: چنانچه خدای نکرده آشپزخانه‌ای اوپن باشد و نوامیس مردم از قسمت هال دیده بشود شما که تخصص دارید بفرمائید در زمان دیده شدن نوامیس در هال چند ریشتر زلزله در اتاق خواب می‌آید؟

وزیر مسکن: دیده شدن نوامیس از هال باعث ایجاد گسل عمیق در نظام خانواده، یا افراد، یا مسوولان و زلزله بالای شش ریشتر می شود، در حالی که اگر مشرف باشد و از پنجره باز ببینند زلزله حداکثر پنج در مقیاس ریشتر خواهد بود و ترجیحا، تا زمانی که آشپزخانه هنوز در مرحله فتنه بصورت اوپن می باشد، برای دید زدن بهتر است از پنجره استفاده شود، تا خسارت کمتری وارد شود.

سووال هشتم: لطفا بفرمائید حالا که خانه ما بیش از پنجاه متر نیست، و دارای چهار فرزند می باشیم چون رئیس جمهور فرمودند تعداد فرزند زیاد باشد، چطور اندرونی و بيرونی را از هم تفکیک کنیم؟

وزیرمسکن: آها ! همینجاست که ما با آشپزخانه اوپن مخالفیم. چون اگر خانه فقط پنجاه متر باشد و آشپزخانه هم اوپن باشد لابد وقتی جا نداری می‌خواهی بچه‌ها را بجای تختخواب خودت دو سه تایشان را ببری روی اوپن آشپزخانه بخوابانی. آنوقت اصولاً توی تختخواب سر خر که نباشد تعداد بچه‌هائی که تولید می‌شوند و آنها هم لابد بعداً باید روی اوپن آشپزخانه بخوابند، هی بیشتر می‌شود که این به ضرر خانه‌های پنجاه متری است. ما طراحی اسلامی آشپزخانه را جوری انجام دادیم که وقتی ملت می‌خواهند به حرف رئیس جمهور گوش بکنند حتماً سه تا سر خر همینطوری چار قاچ تا صبح بشینند برّ و برّ نگاهشان بکنند، جوری که ملت از خیر گوش دادن به حرف رئیس جمهور بگذرند کپه بگذارند بخوابند. اصولاً شخص رئیس جمهور اینقدر تیز و دودره هست که وقتی که یک ذرتی پرت میکند جوری پرت بکند که اصلاً اجرائی نباشد بعداً برای خودش شر نشود .

سووال نهم: با توجه به اینکه یکی از شاعران ضدانقلابی و منحط و مبتذل گفته است " دختر همسايه شبهای تابستون، گاهی می اومد روی بوم" برای جلوگیری از چنین فجایعی چه بايد کرد؟

وزیر مسکن: ما این شعر را در مرکز مطالعه و تحقیقات مسکن قشنگ بررسی نمودیم دیدیم همین شاعر وابسته در ادامه گفته "طی می کردم با چابکی پله ها رو ده تا یکی" لذا به تمام واحدهای عملیاتی بخشنامه فرستادیم گفتیم، جهت جلوگیری از این فجایع و نرسیدن دختر همسایه بطور غیر شرعی به وصال پسر همسایه ارتفاع پله ها را جوری بگیرند که پسر همسایه عمراً نتواند مسافت را ده تا یکی طی بکند. بلکه اگر بر این کار اصرار داشت، ارتفاع جوری باشد که حتماً پسر همسایه در حال "ده تا یکی" نمودن از چند جا جر بخورد و وقتی رسید پشت بام دختر همسایه فکر بکند همین الآن از کهریزک برگشته با او قطع رابطه احساسی بنماید .

سووال دهم: آيا لازم است خانه حتما سقف داشته باشد؟ آیا سقف خانه اگر اوپن باشد و هیچ فرودگاهي نزدیک خانه نباشد اشکالي دارد ؟

وزیر مسکن: ما والا در حال حاضر علی الحساب مطالعاتمان بعد از پنج سال تازه روی شرعیات آشپزخانه تمام شده به جاهای دیگر نرسیده‌ایم، ولی شما می‌توانی همین الآن به همان سازمان حفظ حقوق آثار مولف که دیروز نامه نوشتی یک نامه دیگر بنویسی که بعداً ده سال دیگر که سقف خانه هم شرعاً اوپن اعلام شد، بتوانی حق و حقوق خودت را بگیری. ده سال پیش خودت گفتی اگر دیوانه‌ها سر کار بیایند با اوپن آشپزخانه هم مشکل پیدا می کنند . دیدی که ما دیوانه‌ها آخرش سر کار آمدیم و اتفاقاً با اوپن آشپزخانه هم مشکل پیدا کردیم. جمهوری اسلامی کلاً یکجور انجمن حمایت از مجانین است، یکدفعه دیدی ده سال دیگر همین فاطمه رجبی که تو اینهمه بهش می‌خندی خنده خنده رئیس جمهور شد و گفت هیچکدام از واحدهای برجهای صد طبقه هم نباید سقف داشته باشد. حالا اینکه چه جوری‌اش را ما الآن نمی دانیم، لابد تا آنموقع اسلام بیشتر پیشرفت می کند یک راهی برای اینهم پیدا می‌شود!

2010/07/19

#786

داداش عامل انفجار که برای انفجار پیام تسلیت نمیده !


در راستای اینکه دو بمب توسط دو نفر دو دفعه در زاهدان ترکید و دو میلیون رئیس جمهور و نخست وزیر و شاه از شیخ بزمجه‌ی قطر بگیر تا همین پرزیدنت زورکی-موقت ما سارکوزی جز جیگر زده که دیشب تا حالا نمیدانم رفته کدام قبری خبر ازش ندارم ، همه پیام تسلیت فرستادند الا واحد آرادان و از آنجا که ریاست میمون جمهوری واحد آرادان اخیراً گفته اینقدر قطعنامه بدهید تا زیر پایتان علف سبز بشود لذا پیام تسلیت پرزیدنت ، واحد آرادان که عموماً یک دور کامل مدار از تمام جهان عقب است فردا شب بعد از خبر حتماً همینجوری جلوی سه پایه و دوربین و خرمگس قرائت و دلائل این عملیات تروریستی به این شرح در می‌شود :

بسم الله ..... (تهش خلاصه طبق روال می‌شود عجل لولیک الفرج)

  1. دوره قدرتهای زورگو کاملاً تمام شده . میگی نه فردا فرانسه سقوط میکنه پس فردا انگلیس امریکا هم که شکر خدا خیلی وقته سقوط کرده و ما در جریان شهرام امیری سقوط اسرائیل را هم بخوبی دیدیم . حالا اینها فکر میکنند ملت ایران با دوتا انفجار و چهل پنجاه تا کشته از مواضع هسته‌ای کوتاه میاد ، ملت ایران جواب اینها را به وقتش خواهد داد .
  2. اصلاً از افتخارات این دولت که در تمام طول دوران زمین شناسی از میلاد جنتی به اینطرف کلاً بی سابقه بوده یکی همینست که فاصله شیعه و سنی اینقدر حتی کم شده که الآن همه با اتحاد کامل همه‌شان با هم در اوین توی یک سلول هستند . در دولتهای قبلی خصوصاً دوره آقای هاشمی اینطوری نبود دولت آقای خاتمی که حتی کاریکاتور مراجع را هم می‌کشیدند .
  3. این حادثه اتفاقاً هوشیاری نیروهای اطلاعاتی و امنیتی ما را نشان می‌دهد که بلافاصله بعد از انفجار و قبول مسئولیت توسط گروهک ریگی فوراً عوامل بهائی آنرا در اسرائیل شناسائی و تحت تعقیب قرار داد که اگر همین فشارها نبود دولت امریکا هرگز راضی به استرداد شهرام امیری نمیشد . اینها اگر راست می‌گویند پس چرا آن بانوی محجبه مصری در دادگاه آلمان به آن شکل فجیع به قتل رسید اینا اینم عکسش .
  4. ما در اینمورد از دولت پاکستان توضیح خواستیم چون اصلاً روال صحیح کار همینجوری است که یک حادثه‌ای در کشور ما اتفاق بیفتد ما از دوتا کشور آنورتر توضیح بخواهیم . دولت هیچ نقشی در اعدامها ندارد و با حجاب اجباری و مدل مو کاملاً مخالف است . حالا چندتا (بذار دقیقاً ببینم ، حدود سه تا) گرد و خاک در بازار تهران و تبریز یک کارهائی کردند ایناهاش ، این نمودار رشد بازار در ده روز گذشته که هشت هزار درصد نسبت به بیست روز پیش رشد کرده الآن این بالائیه مائیم .
  5. در پایان بنده از همینجا رئیس جمهور امریکا را نصیحت می‌کنم که دست از دخالت در امور داخلی کشور ما بردارد اصلاً چه معنی می‌دهد ؟ اینجا در زاهدان یک اتفاقی می‌افتد طرف از امریکا برمیدارد پیام تسلیت می‌فرستد . همین ، ضعف دولت امریکا در مهار بحران اقتصادی و لکه نفتی خلیج مکزیک را نشان می‌دهد ضمناً خبر خوش مسکن هم در راه است که بنده بعداً اعلام می‌کنم .

2010/07/16

#784

عکس مجتبی خامنه‌ای با شورت در سایت سپاه !

وجداناً دلم نیومد لینک اصلی رو نذارم . البته عکس هم گرفتم که اگر برداشتند اونوقت بذارم تو صفحه : ایــنــجــا

2010/07/12

#783

مموتی ! یعنی اندازه یه هشت پا هم نمی‌فهمی !


در راستای اینکه مموتی روزی سی دفعه ظهور و سقوط همه را پیش‌بینی میکند کمونه می‌شود ولی پل عزیز هرچی درباره شکست دشمنان قسم خورده ما لااقل در زمین فوتبال گفت عیناً همانجوری شد با این جانور مصاحبه‌ای کردیم که برای اولین بار بعد از اختراع تیر افقی دروازه اینجا می‌آید :

ما : سلام برادر هشت پا . بی‌زحمت خودتان را معرفی کنید و بگوئید کلاً چندتا پا دارید ؟
برادر پل : بسم الرّب الشهدا و الصدیقین . با سلام به روح پر فتوح امام و بیعت با آرمانهای انقلاب اینجانب سید پشم الدین لویزانی معروف به پل صادره از بخش 2 آلمان جنایتکار بوده جا دارد تا یادی هم از خواهر محجبه مظلوم مروه الشربینی که بنده با همین پاهای خودم دیدم که اینجا چه جنایتی در حق این شهید اتفاق افتاد و اینا اینم عکسش . بنده بطور مادرزاد داری هشت پا بوده که حاضرم هر هشت تا را در راه اسلام بدهم اصلاً هم مهم نیست چون دوباره هشت‌تای دیگه پا درمی‌آورم .

ما : چطوری شد که شروع به پیش‌بینی شکست دشمنان اسلام و مسلمین کردید ؟
برادر پل : البته شکست دشمنان اسلام و مسلمین اصلاً احتیاج به پیش‌بینی ندارد بلکه در همین مفاتیح خودمان هم آمده که دشمنان اسلام همه‌شان تهش محکوم به شکست می‌باشند و نمودارهایش هم در وزارت خارجه همین آلمان جنایتکار موجود است لیکن از آنجا که ما دیدیم اخیراً پیش‌بینی شکست دشمن نون دونی شده است و اگر برای آکواریوم آدم آب نشود برای هشت‌پای همان آدم نان می‌شود این شد که زدیم تو کار پیش‌بینی .

ما : جسارتاً چه جوری شکست دشمنان اسلام و مسلمین را اینطور دقیق پیش‌بینی می‌کردید ؟
برادر پل : بنده ابتدا با وضو وارد آکواریوم می‌شدم بعد خوب به تفاوتهای دشمن با اسلام و مسلمین نگاه میکردم . مثلاً سر بازیهای فرانسه نگاه کردم دیدم اینها یک رئیس جمهور دارند که تنها فرقش با رئیس جمهور اسلام و مسلمین اینست که پاچه‌ی زن اولی همیشه طبق مد پاره است ولی زن دومی کلاً آدم پاچه پاره‌ای است ! شما جای من ، کشوری که رئیس جمهورش عین رئیس جمهور خودمان باشد اصلاً تیم ملی‌اش این ایرسوتر نوشهر را هم می‌تواند ببرد که حالا آمده جام جهانی غلط اضافه میکند ؟

ما : غیر از این به چه نکات دیگری در پیش‌بینی بازیها توجه میکردید ؟
برادر پل : بنده موقع پیش بینی بازیها روند تصویب قطعنامه‌ها را هم خوب بررسی می‌کردم . مثلاً انگلیس با اینکه باعث شد قطعنامه تصویب بشود ولی یواشکی داشت خوب با جمهوری اسلامی کنار می‌آمد برای همین از مقدماتی آمد بالا . چند دفعه هم با هم رفتند و آمدند بعد یهو نمیدانم حق حساب بس نبود چی شد که این دیوید کامرون یکدفعه رفت یک سخنرانی کرد یک جفتکی پراند که کار از همانجا خراب شد . اصولاً بازیکنان تیمی که رئیس دولتشان فکر میکند اگر جفتک بیندازد همه می‌گویند به به چه برگردونی زده همیشه بد می‌بازند . این اتفاق چند دفعه در همین استادیوم آزادی خودمان هم افتاده حضرت عباسی حذف انگلیس پیش‌بینی هم می‌خواست ؟ امریکا هم دقیقاً همینجوری حذف شد .

ما : پس برزیل چی شد که حذف شد ؟
برادر پل : آها ! این خیلی سوال خوبی است . ما هشت‌پاها و تمساحها در زمینه فقه و اصول یک چیزی داریم بنام یاتاقان سوزی . شما زندانهای جمهوری اسلامی را نگاه کنید . نصف زندانیانش دقیقاً کسانی هستند که تا همین پریروز خودشان را برای همین نظام جر می‌دادند بعد الآن می‌روند امریکا هی اعتصاب غذا میکنند می‌گویند گور پدر نظام هم سگ رید ! برزیل هم همینجوری شد . اینها داشتند بدون تف و صابون میرفتند در انتهای هم درمی‌آمدند رفت و آمد هم یاتاقان را گرم میکند یکدفعه وسط مرحله یک هشتم زرتی می‌سوزد .

ما : حالا جداً وسط اکواریوم توی جعبه‌ها چی میگذاشتند که اینطور شدید انگیزه شما برای پیش‌بینی بازیها میشد ؟
برادر پل : ساندیس !

2010/07/11

#782

دوست دارم زودتر بیانیه 19 را در مورد اعتصاب بازار بخوانم !


از آنجا که فعلاً نامه سرگشاده نوشتن برای موسوی مد شده و یارو برمیدارد در خودنویس یک نامه به موسوی می‌نویسد می‌گوید چرا وقتی بتو فحش می‌دهم لینکم در بالاترین داغ نمی‌شود نامه‌ی سرگشاده ما در اینجا منتشر می‌شود :

احوال آقای آمیر حسین آقا ، سلام ، چاکریم

اگر از احوال ما فراری‌های بدبخت بپرسی که نمی‌پرسی ، شکر خدا روزگارمان بطرز وحشتناکی خوب است . راستی الآن یادم افتاد ، تو چرا دیدن خانواده‌های ما نمیری ؟ مگر ما هزینه نداده‌ایم و همچنان هم نمی‌دهیم ؟ حتماً باید بیفتیم بمیریم که با زهرا خانم جهت ابراز تأسف مشرف بفرمائید ؟ جداً فکر میکنی همین الآنش بیرون از ایران زنده‌ایم ؟ وقتی ایران بودیم بدبختانه قسمت نشد بالای وانت با شما عکس بگیریم که الآن در همین پاریس نماینده شما بشویم در تلویزیون سبز بگوئیم مهندس گفته عرق خورها نباید بیایند تلویزیون . دست به خالی بندی‌مان هم خوب نیست که هر روز از طبقه دوم آپارت هتل پیغام بدهیم بگوئیم شبها در پاریس زیر پل می‌خوابیم که برای نجات از این وضعیت خفت بار فوری زنمان برای کار دعوت بشود تلویزیون سبز . همینجوری که اینجا داریم می‌بینیم پیش برود احتمالاً باید برای مدیریت هرچه بهتر تلویزیون سبز با ضرغامی یک مذاکراتی بکنی !

راستی اعتصاب بازار تهران را داشتی جان من ؟ من فعلاً کاری ندارم که به چه دلیلی اعتصاب کردند ولی دیدی اعتصاب هم می‌شود کرد ؟ قبل از آن اعتصاب سراسری کردستان را هم دیده بودی ؟ مهندس جان ، من به شما علاقه دارم ! چرا تو نباید حتی به اندازه احزاب محلی کرد که سالهاست بیرون از کشور هم هستند حرفت آنجا خریدار داشته باشد ؟ کردها که عرق خور نیستند ! من که سه ماه آنجا بودم چیزی ندیدم ! (درازی دماغم خیلی تابلو شد ؟!) چرا تو نباید برای کاری مثل اعتصاب برنامه داشته باشی ؟ نمی‌گویم اعتصاب ، می‌گویم "کاری مثل اعتصاب" . من که تئوریسین نیستم برنامه بدهم ولی جنبشی که تازه از شکل خیابانی درآمده برنامه‌ی جدید می‌خواهد به حضرت عباس . تو که احمدی نژاد را به درستی کوبیدی که چرا سازمان برنامه را منحل کرده خودت برای برنامه‌ بعدی سبزها سازمانی داری ؟ قربان آن شکل خانقاهی‌ات ؛ آخر یک بار ، دو بار ، ده بار ، همیشه که نمی‌شود ملت خودشان بروند یک کاری بکنند تو یک هفته بعد از همان کار حمایت بکنی . مهندس ! تو رهبر جنبشی ، برای همین خود من رهبر جنبشی ، بگم ؟ ... بگم ؟!

میدانم که الآن یک ایل می‌آیند به همین منی که پارسال تک تک لحظاتم را شب و روز در هر برنامه و مناسبتی کنار مردم گذراندم ، عکس و فیلم گرفتم ، نوشتم ، گزارش فرستادم ، خطر کردم ، کتک خوردم ، اشک آور خوردم و حالا هم که مردم آرام گرفته‌اند و پای سفره گرم و صمیمی توی خانه‌هایشان نشسته‌اند من اینجا پای میز مک دونالد هنوز دارم هزینه‌ی همان کارها را میدهم و له می‌شوم ، می‌گویند نشستی خارج میگی لنگش کن ، می‌گویند اگر راست می‌گوئی برگرد ایران برو تو خیابون ، می‌گویند اصلاً از وقتی رفته‌ای خارج خیلی همه‌ی کارهات بد شده ؛ ولی مهندس جان ! تو بگو که اگر من ناچار شدم بیایم اینجا و از ریش افتادم ، از ریشه که نیفتادم !

2010/07/10

#781

آخ ... پـُختم از اعتصاب !


با توجه به این حقیقت که اخیراً اعتصاب ، کره زمین را گرم میکند و بازار که تعطیل می‌شود مدرسه هم که عین مسجد و بقیه‎‌ی جاها سنگر است باید تعطیل بشود اصلاً چه کاریه اداره‌ها هم که هنوز سنگر نیست تعطیل بشود کلاً حالا گیرم که ملت یه ده روزی تعطیل باشند مگه چه می‌شود ؟ تعطیل باشند بهتر است یا از گرما بپزند ؟ در مجموع با توجه به اینکه اعتصاب بازار در تهران سوراخ لایه ازن در همه جا را گشاد میکند ، تعداد دوتای دیگر از عوامل گشادی لایه ازن که باعث تعطیلی تا دوشنبه و تشویق مردم به بیرون رفتن از تهران می‌شود را اینجا می‌آوریم :

ظهر عاشورا
البته ما تمام این چهارصد و نود و هشت میلیون و سیصد و بیست و چهار هزار و هشتصد و هفتاد و سه روایتی که از ظهر عاشورا موجود است را خواندیم آخرش نفهمیدیم عاشورا در زمستان بوده یا تابستان یا کلاً آخرش اصلاً عاشورائی در کار بوده یا 1400 سال اُسکلمان کرده‌اند . اینها مهم نیست . مهم اینست که پارسال عاشورا که زمستان هم بود سوراخ ازن گشاد کرده بود لاکردار خیلی گرم بود بعد چون همه بخاطر مقابله با اشک آور سیگار روشن کرده بودند سوراخ ازن گشادتر هم شده بود هوا هی گرمتر میشد برای همین شورای تأمین امنیت و آرنج و زلزله تهران تصمیم گرفت دفعه بعد برای نجات جان و مال و خصوصاً ناموس مردم کل دهه محرم را یه تیکه تعطیل بکند که ملت قهرمان پرور جهت عزاداری هرچه بهتر یه تیکه ده روز بروند شما صفا سیتی آبتنی .

روز قدس
روز قدس همینجوری‌اش جمعه است و جمعه‌ها احتمال گشاد شدن سوراخ ازن خیلی زیاد است و هوا گرم می‌شود . این وسط اگر موسوی و کروبی هم زرت بیانیه بدهند وسط میدان هفت تیر با نوامیس مردم قرار بگذارند سوراخ ازن را چه بسا از گشادی زیاد با نخ 65 ماهیگیری هم نشود دوخت . روز قدس همچنین ته ماه رمضان هم هست و ماه رمضان اتوماتیک همه چیز گشاد می‌شود و گشادی بعضاً تولید گاز گلخانه‌ای را هم خیلی زیاد می‌کند و هوا گرمتر می‌شود . ستاد مقابله با زانو و آرنج و بقیه جاهای آدم که شبیه بیضه است در یک جلسه فوق العاده تصمیم گرفت ایندفعه یکماه رمضان را کلاً تعطیل بکند که روزه‌داران یک وقت گرمازده نشوند مجبور بشوند آب بمالند به لبشان این وسط یک هورت هم زرتی برود پائین روزه باطل بشود مجبور باشند هر کدام شصت تا یتیم در لبنان و فلسطین را سیر بکنند !

#780

آخرین عکس سکسی تمام لخت آنجلینا جولی !

بدلیل معذوریتهای وبلاگ عکس را بصورت لینک جداگانه‌ای گذاشته‌ام . لطفاً روی عکس بالا کلیک کنید

2010/07/06

#778

سکس ، 18+ ، کارهای بد بد ، عکسهای اونجوری !


دیدم از وقتی زده‌ام بیرون دارم فحش می‌خورم که چرا شجاعانه نماندم تا بطری درمانی بشوم ، دیدم به این مدت هر حرفی می‌زنم (هیچ فرقی هم نمیکند درباره‌ی چی ، ولو درباره فوتبال) می‌گویند نشستی خارج به تیم ملی آرژانتین میگی لنگش کن ، دیدم هر کاری میکنم فوری چسبانده می‌شوم به کسی یا کسانی یا جائی یا جاهائی که پول گرفته‌ام ناچاراً دارم حرف آنها را میزنم ، دیدم یکروز می‌شوم نوکر نبوی فرداش چاکر نیک آهنگ پس فرداش مخلص کیهان پسون فرداش هم نهایتاً ابراز همدردی میکنند که می‌فهمیم برادر جان ! بالاخره در غربت باید یکجوری تأمین بشوی ، دیدم برای 18 تیر ده‌تا مطلب نوشتم می‌گویند برو بابا 18 تیر اصلاً بتو چه ؟ ، دیدم هرچی جدی می‌نویسم کلی تلاش میکنم که حرف حساب زده باشم همینجوری نپرانده باشم حتماً مستند گفته باشم می‌گویند برو عبید زاکانی بخوان که طنز نوشتن یاد بگیری ؛ می‌گویم بابا این حرف جدی بود طنز نبود ؛ می‌گویند همون ! در هر حال برو عبید زاکانی بخوان !

امروز یکدفعه آمدم دیدم صفحه‌ام سی هزارتا بازدید داشته . گفتم یا حضرت عباس ! این کانتر صفحه‌ی ما هم ظاهراً از وقتی خارج نشین شده عیب و ایراد برداشته ها ! پخش زنده را نگاه کردم دیدم صفحه‌ام عین صاعقه ورودی دارد . بهتر نگاه کردم دیدم همه وارد لینک مطلب دیروز "مقابله با کله‌های سکسی" می‌شوند . یک قلم بالاترین را نگاه کردم دیدم رفیقی که آنجا لینک گذاشته بغل لینک احتیاطاً یک 18+ هم گذاشته بعد فیس بوک را نگاه کردم دیدم اینقدر که این مطلب لینک شده بیانیه‌ی موسوی لینک نمی‌شود تازه فهمیدم جریان از چه قرار است !

گفتم خب چه کاریه ؟! اینهمه بشینم خودم را جر بدهم مطلب بنویسم که دیده نشود خوانده نشود تازه فحش هم بخورم ؟ مگر دیوانه‌ام ؟ از این به بعد تیتر سکسی میزنم بعد می‌شینم درباره 18 تیر حرفم را میزنم . لااقل ده هزار نفر محض کنجکاوی (محض چیزهای دیگر نه ها ، فقط کنجکاوی !) وارد صفحه می‌شوند اگر هزارتایشان هم مطلب را بخوانند باز من کلی کار کرده‌ام . آخرش اینکه اگر هم بخواهند فحش بدهند به خارج نشینی و بی‌سوادی و وابستگی من فحش نمی‌دهند . تهش اینکه می‌گویند مرتیکه الدنگ ببین ما برای 18 تیر کلی کار داریم چه وقت مارو بیخودی گرفت !

2010/07/05

#777

طرح مقابله با کله‌های سکسی با موفقیت به اجرا درآمد !


در راستای اینکه مموتی با حجاب و مدل مو مخالف است و پلیس و وزارت ارشاد هم زیر نظر او نیست و در پهنای اینکه کله هرچی که است البته پوستش شبیه بیضه نیست ولی از آرنج سکسی‌تر است در همین راستا از تعدادی از مراجع جریان را استفتاء نمودیم که همراه با پاسخهای مربوطه اینجا می‌آوریم :

مسئله : پسری دارم هرچه اصرار میکنم سرش را بزند نمی‌زند حالا میگی چیکار کنم ؟
جواب : کدام سرش را ؟ چنانچه خدای متعال نکرده ختنه نشده باشد باید برد به زور سرش را بزند لیکن اگر الحمدلله ختنه شده باشد اصرار زیادی احتمال بعید به یقین آنست که اصرار پدر منشاء فرار پسر از دین بشود انّ الله ناظر بکل امور .

مسئله : همسایه‌ای داریم تا اینجا مو دارد برای برخورد مناسب چه کنم ؟
جواب : گویا در طرح مسئله تعجیل نموده دقیقاً مشخص نکرده‌اید که همسایه‌ی شما انشالله تعالی زن است یا خدای نکرده مرد ؟ اگر زن است آدرس بدهید بیائیم در الطاف الهی بصیرت کنیم ببینیم دقیقاً تا کجا مو دارد اگر مرد است ولش کن ! برود خیابان خودشان می‌گیرند خشتکش را درمی‌آورند راحت می‌شوی .

مسئله : به نظر حضرتعالی آیا کچل کردن وجهی از جهاد است یا کلاً چه وجهه‌ای دارد ؟
جواب : از حضرت نقل است روزی مسیری طی می‌فرموده دیده شلوغ است . پرسید اینجا چه خبر است ؟ گفتند دانشگاه شلوغ شده چندتا کچل رفته‌اند مو دارها را کتک می‌زنند . فرمود : حالا دیدی ؟ همین ، شکلی از جهاد است .

مسئله : بنده در نروژ هستم و موهایم را مدل قیصری می‌زنم . اینجا قبله کدام طرف است ؟
جواب : مبرهن است که مدل اختاپوسی بلکه در مواردی چنگیزی و تا حدودی شاخ شاخی (عنقریب کمثل دیوید بکهام انشالله) در نروژ خوشایندتر است اما احوط آنست که پیش از غسل ترتیبی اگر بخار بول تا فرق سر رسیده باشد در هر حال به هر طرف رو کنی خداوند متعال انشالله همانجاست ، نروژ و شابدل عظیم ندارد .

مسئله : در حمام کاسه‌ای گذاشته بودم روی سرم داشتم دورش را میزدم ناگهان فهمیدم کاسه پر از واجبی بوده . الآن باید چه خاکی سرم بریزم ؟
جواب : دقیقاً نمیدانم ولی خدا نصیب نکند . لابد خمس نداده‌ای اینجوری شده . می‌توانی فضله‌ی پرندگان حرام گوشت بمالی یا عجالتاً بروی مو بکاری طوری که باعث عسر و حرج نشود حالا هر جور خودت حال میکنی . در هر صورت تا زمان رویش مو از رستنگاه به بعد محکوم به خنده‌ای !

#776

نمی‌گم مرگ بر اونائی که رفتن، میگم درود به اونائی که نرفتن!


دیدار گرم و بی پرده‌ی تعداد انبوهی از هنر من دان و کلاً کسانی که یا مثل نجفی و شریفی نیا عموماً به بیت رهبری آویز هستند و یا آویز نیستند ولی اخیراً تب می‌کنند ولی همانجوری خودشان را به دیدار معشوق می‌رسانند باعث شد تا علیرغم تمام شایعات موجود در مورد رهبری با مضمون قاتله و باطله باری دیگر جهان چهره‌ی لطیف و احساسی و هنری و سایر چهره‌های رمانتیک رهبری را عین بز تماشا بکند و اصلاً از خودش نپرسد که حالا این وسط شأن نزول این دیدار صمیمانه کلاً چی بود . البته برخی هنر من دان مانند سعید آقاخانی نیز در این ملاقات با آستین کوتاه در بیت حاضر شدند که به همین مناسبت و با توجه به نمایان شدن آرنج نامبردگان حواس معظم له یک کمی پرت مسائل سکسی شد که شکر خدا به روی خودش نیاورد .

2010/07/04

#775

مـن تـب دارم پـس هـسـتـم !


نظر به اینکه خواهر پروانه‌ی معصومه‌ی صدیقه‌ی طاهره دیروز با تب 39 درجه هر جوری بود خودش را به آقا رساند تا ظرف نیم ساعت تمام کارهائی که ظرف نیم قرن کرده بود از تمام خاطره‌ها فرمت بشود تعدادی از دلایل این فداکاری در زیر می‌آید :
  1. خودش گفت 39 درجه تب داشته . آدم سالم که عین کلثوم ننه‌ها چادر سرش نمیکند برود بیت بگوید 39 درجه تب دارم .
  2. کار ریشه‌ی فرهنگی دارد . در ایران عزیز به هرکی دو دفعه بگوئی ماشالله هزار ماشالله چه هنری داری حتماً تمام تلاشش را میکند که بگوید نخیر ! با همین تبم ای کاش منهم یک باهنر بودم !
  3. دیده نمیشد . در جمهوری اسلامی یک سوراخ فوری برای دیده شدن همین بیت رهبری است . بدون نیاز به هیچ زحمتی طرف تب می‌کند می‌رود آنجا هرچی که در تمام مدت به چشم نمی‌آمد دیده می‌شود البته وقتی آمد بیرون هم بهش ریده می‌شود !
  4. به اطرافیانش لطف کرد . دید 39 درجه تب دارد اگر بشیند خانه هذیان بگوید اعصاب بقیه را خرد می‌کند رفت یکجائی که تا صبح هم بشینی یکسر هذیان بگوئی یک کار معمولی انجام داده‌ای طرف کیف هم می‌کند .
  5. از ریخت افتاده . در جمهوری اسلامی هرکی از ریخت و هیکل می‌افتد فوری یا می‌رود گشت ارشاد یا عینک می‌زند می‌رود بیت بلکه کار است دیگر یکدفعه دیدی رهبری عینهو یوزارسیف محض خاطر خودش هم که شده یک کاری کرد طرف برگشت به ریخت چهل سال پیشش تبش هم خوب شد .
  6. پوز زنی بود . دید چندتا هنرمند راستکی که تب هم نداشتند رفتند "ای ایران" خواندند اینهم فوری چادر سر کرد عینک زد رفت بیت حالا ببین فردا کیهان به کدامشان می‌گوید 39 درجه تب دارند .
  7. مشکل مدیریتی است . عموماً برای حل تمام مشکلات مدیریتی در سطح کلان هر کسی تب داشته باشد برود بیت پس فردا در صدا سیما می‌شود مدیرکل مونتاژ قسمتهای خواهران در فیلمهای برادران میگی نه حالا وایسا تماشا کن .
  8. از همین لحظه منتظر هرگونه ابراز تأسف برای مردم کوته فکری که اینجوری فکر می‌کنند ، افسوس به حال کسانی که نمی‌فهمند آدمی که قبل از انقلاب همه جایش را می‌انداخته بیرون الآن باید تب بکند برود بیت و امثالهم از طرف پروانه خانم که هزار ماشالله دیروز عین پروانه دور شمع رهبری چرخید می‌باشیم توضیحاً اینکه چون شمع رهبری همچی سوزان نیست لذا بهتر است آدم همان تب داشته باشد که لااقل وقتی دارد می‌چرخد با تب خودش بسوزد فقط این وسط مواظب باشد که یهو زرتی تب‌خال نزند !

2010/07/03

#774

برنامه ریزی دروازه‌ آرژانتین را حلقه‌ بسکتبال کرد !


می‌روند تمام آدم حسابی‌هایشان را می‌آورند (در آلمان به کسی که تا تیر دوقلو جلوی رهبرشان خم بشود آدم حسابی گفته نمی‌شود) کاملاً مستقل می‌نشینند خوب تمام فکرهایشان را می‌کنند (فدراسیون فوتبال آلمان یک سازمان وابسته به سپاه نیست) صدتا کارشناس می‌آورند (کارشناس با آخوند خیلی فرق دارد) برای مربیگری در مورد یک نفر به توافق می‌رسند (از قبل بهشان اعلام نمی‌شود که کی باشد کی نباشد) تمام امکاناتشان را در اختیارش قرار می‌دهند (امکانات شرکت در مراسم تنفیذ نیست) اگر هم تیم باخت یارو را فراری نمی‌دهند یک چشم اشک یک چشم خون برود بی.بی.سی بگوید تو این مدت دهن ما گوآیندس اسکول شد رفت !

خود ملت آلمان هم (با خس و خاشاک و ملت مظلوم فلسطین فرق دارد) اینطوری نیست که امشب که تیم برد یارو را ببرند سماوات عین امامزاده به خشتک یارو دخیل ببندند فردا صبح که باخت بگویند از اول می‌دانستیم این بی‌پدر و مادر پاچه خور اینکاره نیست ! یارو هم چون نصف سهام سایپا را ندارد در جردن هم برجسازی نمی‌کند بجای اینکه به داور و خبرنگار و تماشاچی و بقیه فحش بدهد بعد برود تلویزیون بگوید ببخسیدا ببخسیدا تمام حواسش به مربیگری‌اش است . مردم هم چون به مسئولان کشورشان کاملاً اعتماد دارند (اعتماد آلمانیها به مسئولان کشورشان نمودار ندارد که توی تلویزیون زرت زرت نشان بدهند) وقتی که جام جهانی حتی توی خانه خودشان برگزار می‌شود (مثل ما نیستند که مجلس و مسجد و مدرسه و قبر آقا و بقیه‌ی جاها خانه ملت باشد) و تیمشان قهرمان نمی‌شود مردم چون می‌دانند که همه هر کاری که از دستشان برمی‌آمده انجام داده‌اند تیم را همانطور تحویل می‌گیرند که اول بازیها تحویل می‌گرفتند . صدراعظمشان هم به امام زمان و اینجور جاها وصل نیست که تا رفت استادیوم تیمشان زرتی هشت تا بخورد !

از این قطبی چه خبر ؟ رفته بود هلند جام جهانی افریقا رو از نزدیک تماشا کنه برگشت ؟!

#773

18 تیر داره میاد ؛ چه خبر از جنبش سبز ... ؟



برزیل حذف شد و موجی از خوشحالی راه افتاد که پوز متکی خورد . یاد وقتی افتادم که "پیش از انتخابات" احمدی نژاد میرفت استادیوم و تیم ما می‌باخت و همه خوشحالی می‌کردند . نصف فیس بوک شده ویدئوهای احمدی نژاد که آی بیا ببین چه سوتی وحشتناکی داده ، چه حرف مفتی زده ، مساحت ایران رو نمیدونه . عین هر روز تمام آن چهار سال "پیش از انتخابات" که همین اتفاق عیناً می‌افتاد . نصف دیگر همین فیس بوک هم شده خبرهای رفقائی که حالا زندان هستند ، بلاهائی که می‌کشند ، فلانی هنوز انفرادی است یا فلانی افتاد بیمارستان . عین "پیش از انتخابات" که درست همین خبرها سوژه‌ی پریشانی تمام روزمان میشد ...

بالاترین هم که صفاست ! "خنده دارترین عکسی که تا حالا از مارادونا دیده‌اید" با بیش از هشت هزار کلیک وسط صفحه اول می‌درخشد ، لینک مورد بحث امروز "مردان ریش دار بیشتر از دیگر مردان سکس دارند" است و در آستانه‌ی 18 تیر همه دارند در مورد سکس مردان ریش دار بحث می‌کنند ، و احیاناً لینکی هم مثلاً با تیتر "18 تیر را روز رهائی ایران و تمام زندانیان سیاسی خواهیم کرد" عموماً هر روز در قسمت پر امتیازترین لینکهای روز دیده می‌شود . در عوض تا دلت بخواهد همه دارند به هم فحش می‌دهند . بدون هیچ و حتی یک استثناء ، و همه ، به همه . انگار که همه تا آخرین حد ممکن عصبی باشند . هر کدام مثل کسی که فحش تازه‌ای یاد گرفته باشد و دنبال اولین دلیل که آن فحش را یکجا بدهد . رفقا ... چرا اینهمه گـُر گرفته و عصبی ؟

این وسط من و مثل من ها می‌مانند که هنوز از شوک بلائی که سرشان آمده درنیامده‌ ، هنوز آب تبعیدگاهی که به ناچار و نامردی رفته‌اند از گلویشان پائین نمی‌رود ، هر روز را از شروع و تا آخر با تمام وجود حسرت یک دقیقه‌ی دیگر بودن در خیابانهای تهران را می‌کشند و فقط هم همین ماهائیم که هرگز و هیچ جا جزو هزینه دادگان جنبش سبزمان به حساب که خوب است به لعنت هم نمی‌آئیم . و در عوض هر روز باید صفحاتمان را باز کنیم و درباره خودمان بخوانیم که "از روزی که رفته‌ای خارج ..." هیچی ... مختصر اینکه شده‌ای گه !

و من حق ندارم که دلم آتش بگیرد برای ایرانم . حق ندارم که پارسالم را که لحظه لحظه‌اش را توی جمعهای عاشق خود شما بودم را بیاد بیاورم و باز دلم آتش بگیرد و امروز اگر بپرسم که داریم چه میکنیم ؟ داریم کجا می‌رویم ؟ باید بشنوم که نشستی بیرون میگی لنگش کن ! راست میگی بیا ایران خودت برو تو خیابون ! پول سبزها را گرفتی داری حال میکنی تئوری صادر نکن !

دیشب که با رفیقم که او هم تازه زده بیرون ، موقع برگشت به خانه از مترو جا ماندیم و دوتائی جمعاً روی هم حتی 20 یورو هم نداشتیم که تاکسی بگیریم و تلفنهایمان هم حتی اینقدر شارژ نداشت که به کسی زنگ بزنیم و کمک بخواهیم درمانده‌تر از هر بی کس و کاری همانجا روی یک نیمکت نشستیم و بدون اینکه با هم حرف بزنیم انگار هردویمان به یک چیز مشترک فکر می‌کردیم و به ریش خودمان می‌خندیدیم !

2010/07/01

#771

اونکه بما نریده بود همین ملک عبدلله کون دریده بود !

عکس از پائین نداشتیم دیدیم پائین و بالاش هم همچین فرقی با هم نمیکنه اینو گذاشتیم !

فیگارو نوشت "ملکه عب دولا در جریان دیدار اخیر خود با "اروه مورن " وزیر دفاع فرانسه در جده اعلام کرد: «ایران شایستگی و لیاقت موجودیت را ندارد .» مشخص نیست که واکنش وزیر دفاع فرانسه در زمان شنیدن این انتقاد از زبان پادشاه عربستان چه بوده است ." در اینجا ما از آنجا که این چند وقت که فرانسه هستیم با تمام واکنشهای این فرانسوی‌های کله سکسی کاملاً آشنا شده‌ایم تعدادی از واکنشهای احتمالی اروه مورن را بعد از شنیدن این "انتقاد" در زیر می‌آوریم :
  1. سرش را چند دفعه به اینطرف آنطرف تکان داد گفت خاک بر سرت کنن مموتی ! ببین چه گهی تو این مملکت زدی که این بچه قرتی کادیلاک سوار دیروز ، امروز داره برات اینجوری جفتک میندازه .
  2. زنگ زد سارکوزی گفت باز این یارو مارمولکش زیاد شد ببین داره چه جفتکهائی میندازه . چیکارش کنیم ؟ به توتال بگیم یه چند وقت شیر شتر و پشم سوسمار رو ببنده روشون فرق حرف زدن و زر زدن رو بفهمه ؟
  3. تو روی عب دولا خندید تو دلش گفت آخه بابا چاقال سینه کفتری ! همین ایران حتی با همین اوضاعش اگه نبود که آخه خره منم الآن اینجا نبودم . برو خداتو شکر کن که از صدقه سری همین ایران ما هی میایم اینجا میریم .
  4. بازم تو روی عب دولا خندید تو دلش گفت آره دیگه . ایران هر کاری کرد آبجی ننه‌شو با پول نفت هی زرت زرت نفرستاد پاریس گردی که تو یکی از همین سفرها توی گنده بک عین سنده پس بیفتی . آره !
  5. همین ! بسه ته !

#770

شهرام جون ! تو اینترنت صدا بهتر از تصویر میاد داداش !


نظر به انتشار سومین ویدئوی شهرام امیری دانشمند و فضانورد جمهوری اسلامی که پارسال وسط حج ابراهیمی به سرقت رفت ولی احمدی نژاد اینقدر درگیر خس و خاشاک بود یادش رفت به همین مناسبت خشتک دنیا را بکشد پائین و اینکه ایشان در حال ضبط و میکس و صدا برداری و نورپردازی و صحنه و دکور و خصوصاً آپلود این ویدئو روی یوتیوب چون در حال فرار بود و همه چیز خطرناک بود و وقت نداشت لذا صدا دیرتر از تصویر می‌آمد در اینجا ما ضمن باور کردن همه چیز متن پیاده شده‌ی هر سه ویدئو را جهت مقایسه‌ی خودمان و جهانیان در زیر می‌آوریم :

ویدئوی اول : من شهرام امیری دانشمند و پرفسور و فضانورد و مخترع و کاشف تبعه‌ی نظام مقدس جمهوری مقدس اسلامی می‌باشد که برای تحقیقات روی خدا به مدینه رفته بودم که توسط ناسا و سی.آی.ای و موساد و اینتلیجنت سرویس و کا.گ.ب و بقیه ربوده شدم اینجوری که چون من آدم خیلی مهمی بودم به من یک آمپول بیهوشی زدند و وقتی من بیهوش بودم خودم دیدم که منرا بردند در یک خانه‌ای که درش آبی بود پلاک 32 جنب تیر برق و پنجره‌ها را بستند و کلاً سه نفر بودند که ماسک داشتند ولی هیچدامشان سیبیل نداشتند که من بعداً وقتی به هوش آمدم فهمیدم تمام جاسوسهای امریکائی همینجوری بی سیبیل هستند . من در هشت ماه گذشته خیلی بیهوش بودم و مورد شکنجه قرار گرفتم که جایش الآن باز شده درد میکند و برای همین خیلی هم چاق شده‌ام . من الآن در محل خیلی نامعلومی واقع در شهر توسان ایالت آویزونا خیابان 28 روبروی کبابی جانی زیگیل پلاک 42 طبقه 8 زنگ سوم از پائین می‌باشم و در این محل مخوف با هدست و لپ تاپ و اینترنت که تمام سلولهای مخوف اینجا دارد در این پیام ویدئوئی به جهان اعلام میکنم که هدف از سرقت من دسترسی به اطلاعات فوق محرمانه‌ی هسته‌ای که غیر از حافظ بقیه هیچکی نمیداند است . من اینجا شکنجه خیلی درد دارد و از جهان تقاضا دارم به آدرس فوق مراجعه نموده و منرا آزاد کند .

ویدئوی دوم : من شهرام امیری تبعه‌ی نظام مقدس جمهوری اسلامی هستم و اصلاً از مسائل هسته‌ای سر درنمی‌آورم و تخصص من فقط در کاشت شنبلیله و پرورش چغندر و کلم است و الآن آمده‌ام اینجا که فوق دکترای خود را در زمینه‌ی آبیاری گیاهان دریائی دریافت بدارد و برگردم به وطن که دلم خیلی برای ننه‌ام تنگ گردیده تا خدمت رسانی بنمایم . از جوامع بین المللی تقاضا می‌نمایند دنبال من نگردند چون من اصلاً گم نشده‌ام و به ننه‌‍‌ام سلام میرسانم راستی حال خاله هیبت چطور است ؟ بهش بگو ببخشید که من اینجا در حال تحصیلات تلفن هی قطع است و نمی‌توانم زنگ بزنم و فقط لپ تاپ و اینترنت داریم ما اینجا که پیام ویدئوئی بدهیم .

ویدئوی سوم : من شهرام امیری همان دانشمند و پرفسور و فضانورد و مخترع و کاشف تبعه‌ی نظام مقدس جمهوری اسلامی می‌باشد که الآن به کمک امام زمان از دست تمام جاسوسان امریکائی فرار کرده‌ام و الآن در یک محل امن که هر لحظه احتمال دارد دستگیر بشوم ولی لپ تاپ و اینترنت و دکور و صحنه و امپکس و نودال و نور و یوتیوب دارد این پیام را ضبط کرده‌ام فقط برای اینکه بگویم همان ویدئوئی که صدا سیما نشان داد مثل بقیه‌ی چیزهائی که نشان می‌دهد راست است . البته زمانی که صدا سیما آن ویدئو را نشان داد من در حال شکنجه و توی زندان امریکا بودم که نمیدانم چه جوری تلویزیون اینجا برنامه‌های صدا سیما را هم نشان میدهد و من دیدم . چون الآن جای من خیلی امن است از ننه‌ام تقاضا می‌نماید اگر همین الآن منرا زدند کشتند خوشحال بشود و به فک و فامیل و در و همسایه‌ بگوید که اصلاً ناراحتی نکنند چون من در راه وطن شهید گردیده‌ام و کلاً خیلی خوشحالم . در پایان از آقای حسین شریعتمداری که در تمام مراحل تهیه و تولید این ویدئو در ویرجینیای بند 209 بمن خیلی کمک کرد تشکر را می‌نماید . و مکرو و مکر الله و خیلی ماکارونی دوست دارم ! (نزن آقا جان ، نزن ، همه رو گفتم !)