2009/12/26

#614

از من نخواهيد كه شيپورچی باشم ...
.

در هيچ جاي هيچكدام از نوشتنهايم دنبال جمع كردن هورا و دست و سوت نيستم . دوست نداشته باشيد كه باشم . دوست نداشته باشيد حرفي بزنم كه دوست داريد بشنويد غير از آن چيزي كه هست . من اينجا جانم را گرفته ام دستم بي هيچ چشمداشتي آنچه را كه از خود شما مي بينم عيناً و با وسواس براي خودتان نقل ميكنم اينقدر از ديدن خودتان در آينه واهمه نداشته باشيد . دلتان نخواهد كه شيپور بگيرم دستم فقط هورا كش باشم و فقط حرفهائي محض خوش آمدنتان بزنم . بگذاريد يكنفر هم يكبار و يكجا كه شده عيبها را ببيند و صادقانه بگويد . اگر كسي چنين كرد فوراً نخواهيد كه خفه اش كنيد بخدا به هيچ جا نميرسيم . اينقدر به همه بر نخورد كه اگر من بجاي پا روي دستهايم ايستاده بودم واقعيتها را درست مي ديدم الآن چپكي مي بينم .

من اينجا بين تمام شماهايم . بخدا ديدن چيزهائي كه ميگويم اصلاً سخت نيست . هماني را كه شما از من مي بينيد منهم از شما مي بينم و همين . هيچ بدم نمي آيد بجاي سيصدتا كامنت بد و بيراه اينجا و بالاترين فقط براي يك مطلب و فقط ظرف ده ساعت ، بشينند قربانم بروند . فكر كرده ايد كار سختي است ؟ نخواهيد كه مثل خيليها توي اين شرايط نامردانه سوار موج احساسات شماها بشوم قضايا را جوري بگويم كه دلتان ميخواهد باشد نه آن جوري كه هست . بخدا خود شما بعداً اول از همه يقه ام را ميگيريد كه چرا چنين كردي . من حتي اگر ازم بخواهند - و كما اينكه روزي هزار دفعه ميخواهند - براي هيچكسي و هيچ جرياني شيپور نميزنم . من از خود شمايم ، خود شما منرا ساخته ايد ، قسم عمده بودن امروزم را از خود شما دارم ، از اين بابت بهتان دين دارم ، خود شما بمن گفته ايد كه سخت باشم و سختتر ببينم ، نخواهيد كه بجاي قلم شيپور دستم بگيرم ، من شيپورچي نيستم ...