2008/12/09

#269

...
مموتی ! عید قربونه سوژه نداریم بابا بخندون مارو !
.

دو حکایت از پشگلستان محمود علیه العنه !

اول : پاره شدن خشتک یوزارسیف از پشت !

ابو سیخ افتاده در جائی چنین آورده است : روزی محمود یوزارسیف را بانگ همی داد که سه سال از دولت من بگذشت و همه خواب نظام به سی سال برآوردم شطر پخول منگت جاصاطیها ! (که یعنی اگر باز بری ادعای تعبیر خواب کنی همچی میزنم بچسبی به آنجای زلیخا ها ! گفته باشم ! - برگردان از زبان مصری !) پس یوزارسیف ریخت محمود را حمد فراوان بکرد و گفت : مرا کاری برای نظام میخواه . پس محمود به اول بار فی طول العمر خود ساعتی فکر بکرد و گفت : الهم عجل لولیک الفرج بنیادین ! (یعنی خواب منرا یکجوری تعبیر کن که من باز رئیس جمهور بشوم !) پس یوزارسیف لمحه ای بخندید و بگفت : ای پادشه خوبرویان ! اول تو بخواب بعد خواب ببین تا من تعبیر کنم . پس محمود بخسبید و در خواب یک نامه برای اوباما نوشت تا که بیدار شد . یوزارسیف گفت : این خواب که تو دیدی چیز من هم نمیشوی چه به رئیس جمهور ! پس محمود ورا سخت دنبال بکرد و یوزارسیف فراوان در برفت . تا که دست محمود از آنهمه بلندی قامت رعنا از پشت به هسته یوزارسیف رسید تا که خواست بگیرد پس خشتک یوزارسیف به غایت پاره شد ! عالیجناب آمین هوتب از آنجا گذر کرد . پس یوزارسیف را بانگ همی داد که ای یوزار ! مسئله هسته ای خود نیک قایم کن که البرادعی بهر تفحص آمده ! گفت تنبان ندارم ! پس محمود به سفر امریکا برفت تا که نوزادی یک ماهه از قنداق بگفت : ماموت ماموت ! پس عالیجناب آمین هوتب راز بی تنبانی یوزار بدانست و به مورخان گفت تا آن قصه را نیک گرد آورند به جهت التولید السریال راست فی القرن الحاضر ینام یوزار و المحمودخا !

دوم : مقام محمود در حج !

پس مسلمانان را رواست تا در این موسم سرهای خود بتراشند و بر پشت وانت انتظامی هفت دور گرد شهر بگردند به نیت گشتن ماموران نظام در هفت سوراخ بدن و همان پس بر خود چنین بند آویزند که : انا احدٌ من اراذلینگ مفسد فی السماوات و الارض و المستوجب القطع الاعضاء البدن به حکایت الپای الگربه تحت الچرخ التریلی و نار فی القیطریه بسبب الدستمال ! (در اینجا اراذل چون در حال حرکت و جاری است تهش ing میگیرد ! - مترجم !) و همانا مردم را چنین رسم باشد تا جمله گرد وانت انتظامی جمع آیند و سنگهای فراوان به نیت آن اراذلینگ به سر ماموران بزنند چونان که ابابیل به سپاه ابرهه میزد و همان دم به نیت بیت ، شیطان را لعنت فراوان فرستند و دعای رفع محمود بخوانند و به نیت تغییر احوال وطن از مضارع به ماضی این دعا مر پادشاهی ایران زمین بر آب روان بیندازند که : الهی الهی الهی ، الهی من بمیرم ، بمیرم که شاید بیائی دستاتو بگیرم من ! پس آنگاه به گوشه ای جمع آیند و جمله اعدام مهندسین و اطباء اراذل فی الفوق الجراثقال نیک بنگرند و پندهای فراوان بگیرند تا باشد که دیگر کسی از این غلطها نکند که در انقلاب کرد و همان دم بگویند : هم شاه میخوایم هم شاهپور لعنت به هرچی شیپور ! (در اینجا شیپور به قرینه معنوی در جای صدا سیما آمده که در نسخ محفوظ است ! - بازم مترجم !)