2008/09/09

حــرص در مــیاریــم ...

اینروزها خیلی دارم سعی میکنم که به یه عده ای حرف نزنم و چیزی نگم ولی علی الحساب محض اطلاع چند نفری که خصوصاً در بالاترین دارند بشدت تلاش میکنند تا بمن نوشتن آموزش بدهند و ارکان نوشتن مطلب رو در چهار هزار خط برام کامنت میگذارن این کاغذ پاره پائین رو تو صفحه میگذارم :

اگر خواستی اینجا کلیک کن که گنده ببینی غیچ نشی یهو ...

اگه بری از اون کاغذهای بالا بگیری بعدش میبرنت یه جا بهت از این کارتها میدن ...

بجای رصد من و این صفحه و اینکه روزی چندتا مطلب می نویسم و از کی تا کی چندتا پست نوشته ام و شده روزی چندتا و ماهی چندتا برو دم دادسرا اینهمه شکایتی که از من داری را دو خط عریضه بنویس ببین اصلاً میتونی همون دو خط رو بنویسی یا باید آویزون عریضه نویس بشی ؟ بعد بیا درباره اصول نگارش برای من افاضه کن . بیچاره اگر تو به عمرت یکبار سر درد گرفتی من جائی از سرم نمونده که نشکسته باشه . اون بدبختی هم که پریروزا رفته وبلاگ زده که توش فقط یک پست آنهم درباره من بنویسه (mafiabala.blogfa) که رفقا به هر زبونی که بلد بودن بهش گفتن : هی یارو هیسسسسس ... باید اینطوری حرف زد ؟ باشه میزنم . گفتم شاید شماها با غریبه هائی که باهاشون اینطوری حرف میزنم فرق داشته باشین که حرمتتون میکردم . حالا فقط یکبار دیگه زوزه بکش تا عین کهنه بچه نشسته پهنت کنم رو آویز ...

همین ...